به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز

1720عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلم از هجر تو خون است امروز
آفت صبر و سکون است امروز
لبی از بادهٔ لعلی ترکن
نوبهار است و شکون است امروز
عالم از جلوهٔ رنگین هوا
محشر بوقلمون است امروز
تا چه آرد به سر ما فردا
توسن نفس حرون است امروز
نقد داغی به کف آور جویا
روز بازار جنون است امروز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 2شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 3شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...4شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 5شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 6شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...7شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 8شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...9شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 10شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...11شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 12شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 13شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...14شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 15شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...16شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 17شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...18شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...19شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...20شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 21شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 22شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...23شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 24شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 25شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...26شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...27شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...28شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...29شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 30شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...31شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...32شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...33شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...34شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 35شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 36شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...37شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 38شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...39شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...40شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 41شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 42شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 43شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...44شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 45شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 46شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 47شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...48شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 49شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 50شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 51شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 52شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 53شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 54شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...55شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...56شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 57شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 58شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 59شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 60شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 61شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...62شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...63شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 64شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 65شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 66شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 67شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...68شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 69شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...70شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 71شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 72شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 73شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 74شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 75شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 76شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 77شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 78شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 79شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 80شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 81شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...82شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...83شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...84شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 85شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 86شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...87شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 88شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 89شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...90شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 91شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 92شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...93شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...94شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 95شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 96شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 97شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...98شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...99شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...100شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...101شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 102شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 103شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...104شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...105شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...106شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 107شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...108شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...109شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 110شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...111شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...112شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 113شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...114شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...115شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 116شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 117شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 118شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 119شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...120شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...121شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 122شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 123شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...124شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...125شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 126شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 127شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...128شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...129شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...130شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...131شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 132شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 133شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 134شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...135شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 136شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 137شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 138شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 139شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 140شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 141شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 142شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 143شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...144شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...145شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...146شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 147شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...148شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 149شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...150شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 151شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...152شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...153شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...154شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...155شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 156شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 157شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 158شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 159شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...160شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 161شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...162شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...163شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...164شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 165شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...166شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 167شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 168شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...169شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...170شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 171شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 172شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 173شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 174شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 175شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...176شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 177شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...178شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...179شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...180شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 181شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 182شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...183شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 184شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 185شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 186شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...187شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...188شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 189شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 190شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 191شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 192شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...193شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...194شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 195شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 196شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 197شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...198شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 199شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...200شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...201شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 202شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 203شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 204شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...205شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 206شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...207شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 208شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...209شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...210شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...211شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 212شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 213شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 214شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...215شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...216شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!217شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 218شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 219شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...220شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 221شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 222شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 223شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 224شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...225شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 226شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 227شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 228شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...229شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 230شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 231شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...232شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 233شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...234شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 235شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...236شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 237شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 238شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 239شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 240شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...241شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 242شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 243شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 244شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 245شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 246شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 247شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 248شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 249شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...250شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 251شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...252شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 253شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 254شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 255شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 256شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 257شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...258شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...259شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 260شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 261شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...262شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...263شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...264شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 265شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 266شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 267شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...268شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...269شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...270شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 271شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 272شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 273شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 274شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 275شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...276شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 277شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...278شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...279شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...280شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...281شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...282شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...283شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...284شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...285شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 286شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 287شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...288شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 289شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 290شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...291شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...292شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...293شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...294شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 295شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...296شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...297شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 298شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 299شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 300شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...301شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 302شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 303شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...304شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...305شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 306شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...307شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 308شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...309شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...310شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 311شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 312شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 313شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...314شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...315شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...316شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...317شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 318شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 319شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...320شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...321شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 322شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...323شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 324شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...325شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟326شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...327شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...328شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...329شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 330شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...331شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 332شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 333شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 334شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...335شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 336شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 337شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 338شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...339شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 340شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...341شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...342شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...343شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 344شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...345شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...346شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...347شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 348شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...349شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 350شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...351شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...352شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 353شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 354شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 355شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 356شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 357شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ