به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هنوز

2080عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هنوز
از سر خاکم چنین مگذر که جان دارم هنوز
نالهٔ پهلو شکافی، بسکه لبریز غمم
چون نی منقار در هر استخوان دارم هنوز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 2شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...3شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 4شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...5شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 6شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 7شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...8شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 9شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...10شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 11شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...12شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...13شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...14شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 15شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 16شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...17شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 18شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 19شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...20شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...21شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...22شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...23شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 24شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...25شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...26شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...27شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...28شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 29شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 30شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...31شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 32شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...33شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...34شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 35شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 36شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 37شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...38شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 39شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 40شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 41شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...42شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 43شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 44شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 45شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 46شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 47شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 48شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...49شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...50شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 51شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 52شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 53شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 54شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 55شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...56شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...57شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 58شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 59شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 60شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 61شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...62شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 63شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...64شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 65شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 66شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 67شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 68شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 69شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 70شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 71شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 72شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 73شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 74شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 75شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...76شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...77شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...78شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 79شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 80شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...81شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 82شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 83شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...84شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 85شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 86شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...87شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...88شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 89شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 90شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 91شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...92شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...93شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...94شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...95شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 96شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 97شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...98شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...99شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...100شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 101شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...102شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...103شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 104شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...105شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...106شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 107شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...108شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...109شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 110شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 111شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 112شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 113شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...114شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...115شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 116شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 117شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...118شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...119شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 120شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 121شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...122شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...123شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...124شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...125شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 126شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 127شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 128شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...129شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 130شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 131شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 132شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 133شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 134شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 135شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 136شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 137شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...138شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...139شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...140شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 141شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...142شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 143شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...144شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 145شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...146شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...147شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...148شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...149شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 150شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 151شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 152شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 153شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...154شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 155شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...156شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...157شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...158شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 159شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...160شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 161شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 162شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...163شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...164شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 165شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 166شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 167شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 168شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 169شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...170شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 171شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...172شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...173شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...174شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 175شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 176شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...177شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 178شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 179شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 180شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...181شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...182شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 183شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 184شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 185شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 186شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...187شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...188شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 189شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 190شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 191شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...192شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 193شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...194شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...195شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 196شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 197شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 198شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...199شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 200شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...201شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 202شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...203شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...204شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...205شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 206شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 207شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 208شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...209شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...210شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!211شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 212شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 213شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...214شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 215شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 216شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 217شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 218شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...219شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 220شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 221شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 222شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...223شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 224شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 225شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...226شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 227شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...228شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 229شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...230شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 231شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 232شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 233شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 234شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...235شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 236شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 237شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 238شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 239شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 240شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 241شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 242شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 243شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...244شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 245شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...246شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 247شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 248شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 249شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 250شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 251شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...252شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...253شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 254شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 255شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...256شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...257شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...258شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 259شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 260شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 261شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...262شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...263شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...264شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 265شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 266شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 267شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 268شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 269شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...270شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 271شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...272شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...273شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...274شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...275شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...276شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...277شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...278شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...279شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 280شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 281شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...282شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 283شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 284شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...285شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...286شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...287شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...288شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 289شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...290شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...291شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 292شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 293شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 294شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...295شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 296شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 297شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...298شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...299شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 300شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...301شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 302شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...303شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...304شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 305شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 306شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 307شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...308شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...309شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...310شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...311شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 312شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 313شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...314شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...315شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 316شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...317شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 318شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...319شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟320شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...321شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...322شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...323شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 324شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...325شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 326شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 327شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 328شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...329شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 330شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 331شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 332شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...333شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 334شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...335شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...336شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...337شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 338شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...339شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...340شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...341شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 342شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...343شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 344شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...345شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...346شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 347شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 348شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 349شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 350شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 351شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ