به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر

2070عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رفت می نوشیم ز یاد آخر
شیشه از طاق دل فتاد آخر
خال او از ستاره سوختگی
پا به زنجیر خط نهاد آخر
آه دل را ز جای خود برکند
رفت این مملکت به باد آخر
چشم محتش به ناخن مژگان
گره از کار دل گشاد آخر
هر که رفت از پی هوا جویا
می دهد خویش را به باد آخر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...2شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 3شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...4شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 5شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...6شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...7شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 8شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 9شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 10شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...11شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 12شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 13شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...14شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 15شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...16شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 17شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...18شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 19شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 20شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...21شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 22شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...23شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 24شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...25شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...26شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...27شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 28شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 29شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...30شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 31شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 32شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...33شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...34شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...35شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...36شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 37شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...38شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...39شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...40شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...41شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 42شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 43شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...44شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 45شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...46شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...47شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 48شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 49شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 50شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...51شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 52شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 53شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 54شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...55شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 56شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 57شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 58شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 59شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 60شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 61شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...62شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...63شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 64شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 65شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 66شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 67شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 68شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...69شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...70شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 71شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 72شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 73شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 74شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...75شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 76شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...77شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 78شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 79شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 80شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 81شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 82شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 83شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 84شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 85شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 86شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 87شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 88شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...89شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...90شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...91شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 92شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 93شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...94شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 95شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 96شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...97شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 98شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 99شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...100شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...101شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 102شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 103شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 104شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...105شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...106شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...107شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...108شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 109شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 110شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...111شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...112شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...113شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 114شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...115شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...116شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 117شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...118شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...119شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 120شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...121شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...122شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 123شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 124شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 125شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 126شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...127شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...128شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 129شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 130شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...131شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...132شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 133شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 134شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...135شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...136شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...137شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...138شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 139شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 140شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 141شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...142شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 143شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 144شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 145شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 146شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 147شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 148شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 149شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 150شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...151شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...152شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...153شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 154شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...155شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 156شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...157شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 158شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...159شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...160شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...161شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...162شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 163شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 164شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 165شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 166شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...167شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 168شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...169شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...170شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...171شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 172شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...173شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 174شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 175شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...176شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...177شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 178شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 179شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 180شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 181شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 182شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...183شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 184شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...185شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...186شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...187شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 188شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 189شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...190شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 191شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 192شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 193شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...194شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...195شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 196شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 197شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 198شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 199شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...200شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...201شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 202شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 203شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 204شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...205شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 206شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...207شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...208شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 209شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 210شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 211شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...212شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 213شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...214شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 215شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...216شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...217شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...218شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 219شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 220شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 221شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...222شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...223شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!224شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 225شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 226شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...227شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 228شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 229شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 230شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 231شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...232شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 233شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 234شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 235شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...236شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 237شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 238شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...239شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 240شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...241شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 242شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...243شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 244شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 245شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 246شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 247شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...248شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 249شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 250شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 251شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 252شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 253شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 254شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 255شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 256شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...257شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 258شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...259شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 260شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 261شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 262شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 263شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 264شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...265شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...266شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 267شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 268شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...269شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...270شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...271شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 272شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 273شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 274شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...275شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...276شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...277شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 278شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 279شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 280شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 281شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 282شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...283شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 284شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...285شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...286شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...287شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...288شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...289شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...290شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...291شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...292شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 293شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 294شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...295شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 296شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 297شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...298شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...299شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...300شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...301شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 302شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...303شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...304شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 305شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 306شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 307شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...308شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 309شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 310شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...311شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...312شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 313شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...314شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 315شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...316شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...317شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 318شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 319شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 320شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...321شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...322شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...323شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...324شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 325شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 326شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...327شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...328شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 329شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...330شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 331شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...332شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟333شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...334شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...335شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...336شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 337شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...338شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 339شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 340شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 341شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...342شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 343شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 344شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 345شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...346شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 347شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...348شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...349شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...350شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 351شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...352شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...353شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...354شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 355شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...356شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 357شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...358شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...359شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 360شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 361شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 362شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 363شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 364شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ