کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر
    وقتی که فوت شد نبود در شمار عمر
    با هیچ کس وفا نکند شاهد حیات
    پیداست از دورنگی لیل و نهار عمر
    هرگز ندیده است کس از سایه اش نشان
    از بسکه تند می گذرد شهسوار عمر
    بیرون زحد عقل بود عالم شباب
    دیوانگی است لازم جوش بهار عمر
    کی می توان به زاری و زورت نگاه داشت
    در دست هیچ کس نبود اختیار عمر
    با حاجیان کعبهٔ توفیق شو رفیق
    از دست تا نرفته مهار قطار عمر
    یک دم ز زندگیم نشد صرف کار حق
    جویا چو من مباد کسی شرمسار عمر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha