به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخورد

1980عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخورد
تر نمی گردد دماغ خواهشم زین صاف و درد
پاس خود کی می تواند اهل نخوت داشتن
خویش را گم می کند آری به خود هر کس سپرد
ایمن است از دست انداز خزان حادثات
در ره آزادگی چون سرو هر کس پا فشرد
دوش آن ماه تمام از روزنم طالع نشد
تا سحرگه دیده ام بی او کواکب می شمرد
سود می گردد زیانها جمله در بازار او
هر که جویا خویش را در عشق بازی باخت، برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...2شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...3شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 4شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 5شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 6شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...7شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 8شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 9شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...10شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...11شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...12شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...13شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 14شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...15شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 16شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 17شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 18شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...19شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 20شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 21شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 22شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 23شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 24شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 25شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 26شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...27شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...28شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...29شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...30شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 31شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 32شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 33شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 34شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...35شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...36شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 37شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...38شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 39شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...40شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...41شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 42شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 43شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 44شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 45شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 46شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 47شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...48شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...49شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 50شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...51شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...52شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...53شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 54شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...55شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 56شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...57شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...58شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 59شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...60شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...61شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 62شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...63شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...64شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 65شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...66شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 67شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...68شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...69شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 70شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...71شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 72شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 73شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...74شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 75شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...76شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...77شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 78شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 79شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...80شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 81شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 82شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 83شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 84شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...85شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...86شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 87شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 88شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...89شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 90شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 91شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...92شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...93شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 94شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...95شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 96شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 97شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 98شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 99شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...100شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...101شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...102شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...103شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 104شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 105شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 106شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...107شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 108شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...109شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 110شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...111شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...112شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 113شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 114شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 115شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...116شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 117شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 118شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...119شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 120شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...121شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 122شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...123شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 124شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 125شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...126شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 127شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...128شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 129شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...130شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...131شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...132شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 133شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 134شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...135شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 136شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 137شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...138شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...139شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...140شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...141شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 142شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...143شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...144شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...145شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...146شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 147شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 148شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...149شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 150شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...151شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...152شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 153شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 154شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 155شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...156شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 157شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 158شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 159شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...160شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 161شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 162شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 163شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 164شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 165شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 166شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...167شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...168شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 169شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 170شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 171شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 172شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 173شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...174شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...175شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 176شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 177شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 178شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 179شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...180شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 181شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...182شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 183شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 184شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 185شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 186شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 187شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 188شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 189شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 190شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 191شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 192شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 193شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...194شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...195شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...196شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 197شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 198شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...199شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 200شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 201شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...202شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 203شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 204شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...205شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...206شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 207شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 208شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 209شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...210شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...211شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...212شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...213شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 214شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 215شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...216شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...217شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...218شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 219شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...220شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...221شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 222شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...223شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...224شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 225شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...226شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...227شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 228شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 229شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 230شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 231شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...232شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...233شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 234شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 235شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...236شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...237شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 238شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 239شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...240شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...241شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...242شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...243شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 244شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 245شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 246شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...247شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 248شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 249شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 250شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 251شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 252شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 253شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 254شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 255شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...256شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...257شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...258شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 259شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...260شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 261شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...262شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 263شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...264شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...265شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...266شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...267شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 268شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 269شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 270شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 271شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...272شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 273شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...274شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...275شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...276شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 277شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...278شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 279شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 280شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...281شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...282شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 283شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 284شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 285شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 286شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 287شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...288شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 289شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...290شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...291شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...292شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 293شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 294شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...295شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 296شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 297شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 298شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...299شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...300شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 301شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 302شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 303شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 304شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...305شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...306شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 307شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 308شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 309شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...310شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 311شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...312شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...313شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 314شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 315شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 316شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...317شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 318شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...319شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 320شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...321شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...322شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...323شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 324شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 325شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 326شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...327شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...328شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!329شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 330شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 331شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...332شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 333شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 334شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 335شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 336شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...337شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 338شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 339شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 340شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...341شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 342شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 343شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...344شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 345شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...346شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 347شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...348شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 349شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 350شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 351شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 352شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...353شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 354شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 355شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 356شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 357شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 358شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 359شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 360شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 361شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...362شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 363شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...364شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 365شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 366شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 367شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 368شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 369شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...370شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...371شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 372شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 373شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...374شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...375شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...376شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 377شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 378شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 379شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...380شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...381شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...382شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 383شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 384شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 385شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 386شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 387شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...388شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 389شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...390شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...391شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...392شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...393شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...394شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...395شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...396شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...397شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 398شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 399شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...400شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 401شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 402شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...403شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...404شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...405شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...406شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 407شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...408شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...409شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 410شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 411شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 412شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...413شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 414شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 415شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...416شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...417شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 418شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...419شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 420شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...421شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...422شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 423شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 424شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 425شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...426شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...427شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...428شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...429شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 430شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 431شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...432شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...433شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 434شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...435شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 436شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...437شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟438شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...439شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...440شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...441شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 442شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...443شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 444شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 445شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 446شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...447شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 448شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 449شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 450شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...451شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 452شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...453شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...454شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...455شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 456شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...457شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...458شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...459شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 460شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...461شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 462شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...463شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...464شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 465شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 466شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 467شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 468شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 469شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ