به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند

1710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کامت چو در شوی به خطرها همی دهند
در بحر غوطه زن که گهرها همی دهند
در فکر روزیانه مخور غم که هر سحر
از آفتاب زر به سپرها همی دهند
جایی که پردهٔ لب اظهار خامشی است
فریاد را چه مایه اثرها همی دهند
از سرد و گرم حادثه چون نخل سربلند
یکره زجا مرو که ثمرها همی دهند
آن سرگذشته ای که بجست از میان کار
روز جزا چه تاج و کمرها همی دهند
جویا دماغ ساغر عشقست شیرگیر
دلها همی برند و جگرها همی دهند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 2شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 3شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 4شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...5شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 6شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 7شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 8شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 9شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 10شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 11شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 12شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...13شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...14شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...15شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...16شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 17شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 18شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 19شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 20شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...21شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...22شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 23شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...24شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 25شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...26شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...27شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 28شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 29شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 30شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 31شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 32شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 33شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...34شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...35شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 36شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...37شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...38شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...39شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 40شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...41شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 42شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...43شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...44شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 45شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...46شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...47شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 48شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...49شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...50شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 51شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...52شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 53شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...54شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...55شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 56شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...57شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 58شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 59شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...60شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 61شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...62شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...63شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 64شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 65شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...66شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 67شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 68شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 69شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 70شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...71شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...72شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 73شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 74شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...75شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 76شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 77شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...78شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...79شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 80شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...81شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 82شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 83شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 84شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 85شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...86شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...87شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...88شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...89شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 90شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 91شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 92شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...93شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 94شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...95شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 96شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...97شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...98شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 99شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 100شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 101شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...102شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 103شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 104شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...105شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 106شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...107شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 108شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...109شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 110شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 111شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...112شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 113شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...114شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 115شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...116شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...117شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...118شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 119شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 120شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...121شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 122شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 123شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...124شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...125شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...126شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...127شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 128شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...129شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...130شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...131شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...132شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 133شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 134شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...135شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 136شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...137شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...138شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 139شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 140شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 141شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...142شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 143شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 144شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 145شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...146شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 147شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 148شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 149شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 150شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 151شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 152شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...153شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...154شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 155شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 156شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 157شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 158شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 159شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...160شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...161شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 162شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 163شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 164شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 165شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...166شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 167شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...168شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 169شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 170شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 171شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 172شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 173شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 174شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 175شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 176شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 177شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 178شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 179شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...180شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...181شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...182شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 183شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 184شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...185شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 186شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 187شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...188شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 189شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 190شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...191شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...192شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 193شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 194شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 195شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...196شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...197شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...198شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...199شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 200شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 201شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...202شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...203شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...204شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 205شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...206شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...207شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 208شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...209شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...210شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 211شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...212شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...213شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 214شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 215شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 216شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 217شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...218شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...219شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 220شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 221شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...222شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...223شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 224شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 225شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...226شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...227شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...228شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...229شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 230شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 231شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 232شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...233شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 234شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 235شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 236شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 237شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 238شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 239شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 240شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 241شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...242شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...243شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...244شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 245شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...246شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 247شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...248شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 249شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...250شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...251شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...252شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...253شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 254شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 255شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 256شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 257شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...258شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 259شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...260شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...261شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...262شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 263شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...264شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 265شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 266شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...267شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...268شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 269شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 270شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 271شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 272شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 273شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...274شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 275شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...276شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...277شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...278شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 279شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 280شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...281شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 282شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 283شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 284شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...285شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...286شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 287شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 288شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 289شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 290شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...291شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...292شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 293شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 294شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 295شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...296شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 297شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...298شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...299شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 300شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 301شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 302شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...303شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 304شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...305شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 306شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...307شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...308شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...309شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 310شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 311شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 312شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...313شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...314شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!315شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 316شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 317شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...318شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 319شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 320شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 321شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 322شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...323شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 324شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 325شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 326شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...327شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 328شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 329شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...330شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 331شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...332شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 333شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...334شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 335شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 336شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 337شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 338شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...339شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 340شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 341شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 342شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 343شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 344شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 345شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 346شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 347شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...348شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 349شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...350شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 351شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 352شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 353شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 354شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 355شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...356شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...357شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 358شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 359شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...360شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...361شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...362شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 363شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 364شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 365شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...366شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...367شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...368شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 369شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 370شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 371شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 372شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 373شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...374شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 375شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...376شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...377شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...378شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...379شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...380شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...381شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...382شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...383شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 384شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 385شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...386شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 387شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 388شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...389شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...390شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...391شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...392شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 393شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...394شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...395شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 396شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 397شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 398شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...399شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 400شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 401شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...402شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...403شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 404شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...405شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 406شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...407شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...408شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 409شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 410شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 411شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...412شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...413شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...414شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...415شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 416شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 417شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...418شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...419شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 420شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...421شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 422شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...423شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟424شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...425شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...426شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...427شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 428شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...429شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 430شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 431شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 432شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...433شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 434شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 435شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 436شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...437شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 438شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...439شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...440شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...441شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 442شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...443شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...444شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...445شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 446شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...447شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 448شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...449شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...450شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 451شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 452شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 453شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 454شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 455شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ