هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می چکد
غالبا خوناب خامی از کبابش می چکد
بر گل رویت نگاه شعله آشامان عشق
اندکی گر پا بیفشارد گلابش می چکد
هر که دارد گریه اش سامان آهی در گره
اشک از مژگان تر همچو حبابش می چکد
تشنه لب زخمی که من دارم در آغوش هوس
تیغ او را بسکه می افشارد آبش می چکد
باده پیمایی که باشد ساقی کوثر پرست
فیض از دامان تر همچون سحابش می چکد
درس عشقی هر که جویا بیش می سازد روان
صاف منصوری ز اوراق کتابش می چکد