به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد
به رنگ شمع ز نور دلم زبان تابد
به درد نکته سراباش! آه از سختی
که نارسیده به درگاه دل عنان تابد
چنانکه آینه تابان شود ز پرتو مهر
ز باده آن گل رخسار آنچنان تابد
به غیر داغ دل دردمند عاشق نیست
ستاره ای که در این تیره خاکدان تابد
چنانکه روی زمین روشن است از خورشید
فروغ جبههٔ صدقم بر آسمان تابد
برای گوهر یکدانهٔ دل جویا
ز پیچ و تاب دو زلف تو ریسمان تابد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 2شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 3شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 4شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 5شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 6شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 7شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...8شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...9شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 10شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...11شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...12شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...13شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 14شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...15شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 16شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...17شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...18شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 19شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...20شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...21شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 22شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...23شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...24شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 25شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...26شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 27شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...28شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...29شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 30شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...31شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 32شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 33شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...34شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 35شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...36شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...37شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 38شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 39شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...40شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 41شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 42شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 43شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 44شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...45شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...46شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 47شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 48شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...49شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 50شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 51شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...52شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...53شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 54شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...55شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 56شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 57شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 58شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 59شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...60شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...61شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...62شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...63شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 64شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 65شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 66شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...67شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 68شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...69شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 70شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...71شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...72شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 73شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 74شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 75شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...76شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 77شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 78شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...79شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 80شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...81شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 82شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...83شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 84شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 85شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...86شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 87شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...88شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 89شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...90شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...91شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...92شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 93شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 94شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...95شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 96شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 97شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...98شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...99شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...100شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...101شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 102شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...103شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...104شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...105شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...106شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 107شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 108شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...109شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 110شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...111شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...112شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 113شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 114شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 115شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...116شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 117شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 118شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 119شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...120شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 121شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 122شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 123شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 124شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 125شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 126شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...127شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...128شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 129شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 130شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 131شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 132شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 133شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...134شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...135شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 136شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 137شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 138شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 139شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...140شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 141شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...142شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 143شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 144شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 145شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 146شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 147شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 148شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 149شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 150شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 151شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 152شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 153شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...154شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...155شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...156شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 157شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 158شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...159شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 160شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 161شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...162شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 163شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 164شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...165شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...166شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 167شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 168شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 169شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...170شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...171شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...172شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...173شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 174شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 175شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...176شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...177شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...178شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 179شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...180شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...181شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 182شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...183شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...184شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 185شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...186شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...187شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 188شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 189شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 190شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 191شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...192شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...193شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 194شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 195شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...196شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...197شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 198شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 199شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...200شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...201شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...202شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...203شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 204شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 205شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 206شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...207شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 208شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 209شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 210شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 211شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 212شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 213شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 214شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 215شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...216شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...217شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...218شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 219شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...220شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 221شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...222شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 223شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...224شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...225شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...226شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...227شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 228شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 229شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 230شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 231شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...232شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 233شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...234شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...235شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...236شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 237شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...238شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 239شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 240شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...241شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...242شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 243شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 244شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 245شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 246شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 247شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...248شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 249شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...250شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...251شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...252شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 253شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 254شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...255شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 256شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 257شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 258شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...259شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...260شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 261شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 262شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 263شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 264شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...265شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...266شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 267شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 268شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 269شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...270شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 271شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...272شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...273شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 274شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 275شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 276شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...277شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 278شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...279شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 280شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...281شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...282شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...283شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 284شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 285شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 286شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...287شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...288شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!289شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 290شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 291شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...292شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 293شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 294شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 295شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 296شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...297شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 298شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 299شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 300شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...301شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 302شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 303شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...304شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 305شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...306شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 307شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...308شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 309شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 310شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 311شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 312شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...313شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 314شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 315شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 316شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 317شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 318شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 319شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 320شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 321شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...322شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 323شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...324شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 325شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 326شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 327شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 328شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 329شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...330شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...331شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 332شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 333شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...334شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...335شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...336شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 337شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 338شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 339شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...340شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...341شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...342شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 343شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 344شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 345شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 346شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 347شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...348شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 349شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...350شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...351شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...352شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...353شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...354شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...355شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...356شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...357شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 358شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 359شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...360شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 361شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 362شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...363شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...364شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...365شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...366شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 367شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...368شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...369شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 370شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 371شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 372شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...373شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 374شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 375شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...376شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...377شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 378شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...379شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 380شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...381شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...382شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 383شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 384شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 385شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...386شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...387شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...388شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...389شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 390شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 391شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...392شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...393شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 394شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...395شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 396شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...397شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟398شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...399شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...400شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...401شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 402شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...403شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 404شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 405شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 406شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...407شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 408شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 409شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 410شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...411شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 412شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...413شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...414شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...415شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 416شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...417شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...418شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...419شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 420شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...421شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 422شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...423شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...424شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 425شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 426شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 427شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 428شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 429شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ