کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از تو شد
    همچو گوهر خلوتم لبریز مهتاب از تو شد
    برق حسنت مضطرب سازد دل فولاد را
    بی مروت! جوهر آیینه سیماب از تو شد
    آتش است آتش، منه دست نوازش بر دلم
    با وجود آنکه عمری پیش ازین آب از تو شد
    عاشق آزاری به این حد شیوهٔ خوبان نبود
    جای من در نازنینان این ادا باب از تو شد
    رفتی و رنگ رخم دیشب سبک خیز از تو بود
    آمدی و بخت غیر امشب گرانخواب از تو شد
    اینقدرها شکوه از سودای عشق او چرا؟
    نیم نازی کرده ای نقصان و داراب از تو شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha