به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می آرد

2240عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می آرد
که سیر اومرا از خندهٔ گل یاد می آرد
به حسرت لخت دل از جیب آهم بر زمین آید
چو آن برگ گلی کز بوستانش باد می آرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 2شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...3شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...4شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...5شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...6شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 7شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...8شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...9شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...10شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...11شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 12شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 13شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 14شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...15شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 16شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 17شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...18شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...19شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...20شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...21شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 22شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...23شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 24شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 25شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 26شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...27شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 28شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 29شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 30شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 31شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 32شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 33شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 34شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...35شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...36شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...37شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...38شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 39شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 40شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 41شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 42شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...43شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...44شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 45شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...46شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 47شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...48شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...49شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 50شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 51شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 52شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 53شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 54شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 55شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...56شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...57شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 58شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...59شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...60شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...61شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 62شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...63شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 64شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...65شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...66شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 67شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...68شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...69شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 70شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...71شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...72شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 73شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...74شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 75شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...76شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...77شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 78شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...79شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 80شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 81شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...82شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 83شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...84شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...85شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 86شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 87شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...88شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 89شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 90شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 91شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 92شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...93شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...94شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 95شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 96شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...97شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 98شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 99شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...100شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...101شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 102شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...103شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 104شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 105شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 106شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 107شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...108شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...109شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...110شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...111شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 112شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 113شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 114شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...115شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 116شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...117شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 118شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...119شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...120شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 121شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 122شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 123شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...124شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 125شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 126شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...127شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 128شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...129شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 130شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...131شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 132شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 133شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...134شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 135شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...136شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 137شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...138شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...139شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...140شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 141شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 142شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...143شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 144شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 145شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...146شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...147شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...148شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...149شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 150شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...151شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...152شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...153شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...154شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 155شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 156شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...157شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 158شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...159شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...160شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 161شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 162شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 163شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...164شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 165شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 166شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 167شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...168شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 169شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 170شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 171شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 172شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 173شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 174شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...175شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...176شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 177شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 178شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 179شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 180شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 181شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...182شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...183شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 184شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 185شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 186شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 187شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...188شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 189شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...190شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 191شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 192شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 193شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 194شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 195شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 196شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 197شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 198شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 199شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 200شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 201شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...202شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...203شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...204شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 205شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 206شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...207شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 208شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 209شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...210شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 211شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 212شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...213شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...214شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 215شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 216شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 217شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...218شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...219شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...220شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...221شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 222شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 223شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...224شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...225شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...226شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 227شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...228شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...229شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 230شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...231شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...232شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 233شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...234شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...235شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 236شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 237شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 238شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 239شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...240شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...241شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 242شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 243شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...244شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...245شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 246شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 247شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...248شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...249شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...250شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...251شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 252شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 253شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 254شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...255شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 256شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 257شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 258شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 259شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 260شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 261شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 262شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 263شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...264شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...265شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...266شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 267شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...268شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 269شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...270شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 271شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...272شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...273شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...274شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...275شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 276شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 277شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 278شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 279شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...280شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 281شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...282شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...283شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...284شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 285شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...286شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 287شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 288شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...289شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...290شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 291شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 292شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 293شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 294شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 295شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...296شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 297شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...298شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...299شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...300شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 301شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 302شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...303شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 304شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 305شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 306شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...307شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...308شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 309شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 310شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 311شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 312شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...313شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...314شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 315شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 316شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 317شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...318شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 319شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...320شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...321شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 322شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 323شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 324شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...325شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 326شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...327شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 328شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...329شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...330شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...331شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 332شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 333شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 334شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...335شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...336شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!337شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 338شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 339شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...340شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 341شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 342شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 343شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 344شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...345شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 346شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 347شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 348شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...349شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 350شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 351شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...352شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 353شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...354شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 355شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...356شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 357شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 358شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 359شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 360شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...361شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 362شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 363شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 364شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 365شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 366شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 367شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 368شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 369شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...370شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 371شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...372شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 373شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 374شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 375شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 376شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 377شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...378شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...379شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 380شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 381شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...382شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...383شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...384شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 385شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 386شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 387شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...388شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...389شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...390شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 391شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 392شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 393شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 394شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 395شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...396شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 397شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...398شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...399شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...400شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...401شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...402شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...403شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...404شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...405شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 406شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 407شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...408شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 409شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 410شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...411شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...412شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...413شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...414شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 415شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...416شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...417شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 418شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 419شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 420شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...421شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 422شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 423شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...424شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...425شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 426شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...427شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 428شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...429شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...430شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 431شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 432شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 433شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...434شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...435شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...436شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...437شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 438شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 439شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...440شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...441شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 442شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...443شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 444شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...445شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟446شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...447شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...448شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...449شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 450شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...451شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 452شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 453شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 454شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...455شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 456شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 457شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 458شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...459شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 460شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...461شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...462شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...463شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 464شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...465شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...466شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...467شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 468شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...469شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 470شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...471شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...472شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 473شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 474شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 475شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 476شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 477شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ