جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۴۶۷: در شب هجران که یادت طاقت از من می برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در شب هجران که یادت طاقت از من می برد اشک پیغ ام گریبان را بدامن می برد قسمت هر کس بقدر رتبهٔ او می رسد کوه فیض نوبهاران را به دامن می برد ترک من سرخانهٔ نازش بلند افتاده است پنجهٔ خورشید زان مژگان پرفن می برد زینتی چون عیب پوشی نیست اهل دید را سرمه از تاریکی شب چشم روزن می برد سینه گلزار است تا باقی است درد عشق یار کز گداز دل چراغ داغ روغن می برد در خمار از عارضش تا رنگ در پرواز شد باد نوروزی پی سامان گلشن می برد نیست جویا غیر عزلت سنج کنج نیستی گر کسی رخت سلامت را به مامن می برد جویا تبریزی