به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه کرد

1650عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه کرد
مار چون بی دست و پا شد، خاکساری پیشه کرد
همچو شمع و شعله می میرد زیکدم هجر او
در جهان با دشمن خود هر که یاری پیشه کرد
بر رخش در خواب غفلت زدخوی خجلت گلاب
آنکه از کردار زشتش شرمساری پیشه کرد
گشته باران آبروی عالم از افتادگی
شد عزیز مصر خوبی آنکه خواری پیشه کرد
تا در دلها از او جویا بود یک کوچه راه
دم به دم آنکس که همچون نای زاری پیشه کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...2شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...3شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 4شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 5شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 6شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...7شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...8شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...9شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 10شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 11شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...12شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 13شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...14شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 15شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 16شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 17شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 18شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...19شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 20شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 21شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 22شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...23شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 24شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...25شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 26شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 27شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 28شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...29شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...30شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 31شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 32شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...33شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 34شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 35شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 36شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 37شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 38شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...39شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...40شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...41شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 42شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 43شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...44شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...45شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 46شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...47شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...48شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...49شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...50شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 51شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...52شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...53شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 54شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...55شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 56شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...57شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 58شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...59شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 60شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...61شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...62شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...63شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...64شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 65شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...66شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...67شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...68شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...69شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...70شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...71شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 72شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...73شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 74شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...75شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 76شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 77شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 78شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...79شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...80شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...81شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 82شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...83شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 84شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 85شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 86شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 87شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...88شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 89شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 90شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...91شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...92شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 93شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...94شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...95شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 96شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...97شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...98شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 99شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...100شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...101شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...102شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...103شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 104شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...105شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...106شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...107شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...108شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 109شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 110شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 111شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...112شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 113شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 114شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...115شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...116شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...117شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...118شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 119شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...120شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 121شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 122شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 123شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...124شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 125شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 126شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 127شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 128شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 129شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 130شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 131شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...132شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...133شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...134شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...135شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 136شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 137شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 138شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 139شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...140شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...141شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 142شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...143شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 144شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...145شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...146شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 147شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 148شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 149شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 150شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 151شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 152شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...153شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...154شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 155شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...156شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...157شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...158شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 159شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...160شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 161شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...162شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...163شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 164شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...165شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...166شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 167شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...168شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...169شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 170شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...171شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 172شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...173شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...174شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 175شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...176شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 177شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 178شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...179شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 180شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...181شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...182شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 183شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 184شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...185شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 186شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 187شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 188شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 189شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...190شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...191شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 192شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 193شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...194شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 195شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 196شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...197شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...198شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 199شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...200شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 201شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 202شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 203شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 204شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...205شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...206شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...207شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...208شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 209شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 210شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 211شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...212شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 213شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...214شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 215شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...216شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...217شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 218شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 219شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 220شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...221شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 222شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 223شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...224شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 225شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...226شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 227شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...228شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 229شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 230شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...231شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 232شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...233شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 234شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...235شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...236شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...237شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 238شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 239شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...240شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 241شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 242شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...243شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...244شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...245شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...246شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 247شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...248شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...249شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...250شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...251شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 252شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 253شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...254شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 255شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...256شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...257شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 258شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 259شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 260شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...261شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 262شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 263شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 264شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...265شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 266شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 267شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 268شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 269شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 270شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 271شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...272شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...273شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 274شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 275شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 276شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 277شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 278شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...279شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...280شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 281شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 282شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 283شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 284شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...285شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 286شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...287شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 288شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 289شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 290شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 291شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 292شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 293شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 294شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 295شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 296شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 297شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 298شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...299شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...300شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...301شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 302شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 303شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...304شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 305شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 306شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...307شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 308شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 309شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...310شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...311شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 312شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 313شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 314شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...315شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...316شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...317شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...318شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 319شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 320شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...321شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...322شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...323شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 324شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...325شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...326شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 327شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...328شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...329شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 330شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...331شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...332شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 333شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 334شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 335شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 336شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...337شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...338شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 339شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 340شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...341شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...342شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 343شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 344شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...345شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...346شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...347شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...348شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 349شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 350شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 351شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...352شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 353شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 354شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 355شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 356شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 357شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 358شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 359شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 360شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...361شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...362شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...363شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 364شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...365شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 366شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...367شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 368شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...369شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...370شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...371شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...372شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 373شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 374شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 375شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 376شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...377شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 378شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...379شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...380شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...381شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 382شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...383شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 384شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 385شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...386شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...387شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 388شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 389شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 390شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 391شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 392شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...393شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 394شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...395شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...396شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...397شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 398شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 399شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...400شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 401شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 402شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 403شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...404شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...405شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 406شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 407شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 408شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 409شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...410شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...411شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 412شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 413شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 414شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...415شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 416شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...417شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...418شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 419شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 420شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 421شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...422شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 423شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...424شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 425شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...426شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...427شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...428شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 429شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 430شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 431شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...432شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...433شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!434شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 435شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 436شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...437شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 438شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 439شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 440شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 441شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...442شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 443شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 444شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 445شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...446شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 447شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 448شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...449شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 450شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...451شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 452شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...453شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 454شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 455شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 456شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 457شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...458شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 459شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 460شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 461شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 462شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 463شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 464شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 465شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 466شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...467شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 468شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...469شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 470شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 471شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 472شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 473شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 474شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...475شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...476شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 477شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 478شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...479شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...480شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...481شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 482شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 483شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 484شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...485شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...486شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...487شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 488شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 489شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 490شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 491شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 492شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...493شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 494شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...495شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...496شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...497شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...498شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...499شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...500شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...501شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...502شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 503شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 504شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...505شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 506شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 507شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...508شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...509شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...510شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...511شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 512شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...513شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...514شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 515شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 516شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 517شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...518شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 519شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 520شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...521شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...522شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 523شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...524شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 525شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...526شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...527شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 528شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 529شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 530شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...531شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...532شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...533شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...534شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 535شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 536شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...537شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...538شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 539شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...540شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 541شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...542شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟543شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...544شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...545شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...546شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 547شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...548شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 549شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 550شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 551شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...552شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 553شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 554شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 555شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...556شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 557شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...558شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...559شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...560شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 561شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...562شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...563شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...564شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 565شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...566شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 567شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...568شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...569شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 570شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 571شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 572شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 573شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 574شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ