به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ماند

1600عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ماند
صورت حال تو بر دیوار این دیوانه ماند
گرچه مجنون رفت از دنیا ولی هر گرد باد
گرده ای از صورت احوال آن دیوار ماند
بر سر خود ریخت شمع بزم از تأثیر عشق
هر قدر خاکستر از بال و پر پروانه ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 2شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...3شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 4شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 5شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 6شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 7شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...8شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 9شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 10شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...11شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...12شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 13شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...14شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...15شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 16شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...17شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...18شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 19شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...20شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...21شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...22شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...23شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 24شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...25شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...26شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...27شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...28شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 29شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 30شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 31شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...32شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 33شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 34شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...35شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...36شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...37شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...38شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 39شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...40شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 41شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 42شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 43شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...44شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 45شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 46شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 47شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 48شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 49شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 50شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 51شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...52شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...53شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...54شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...55شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 56شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 57شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 58شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 59شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...60شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...61شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 62شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...63شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 64شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...65شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...66شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 67شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 68شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 69شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 70شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 71شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 72شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...73شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...74شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 75شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...76شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...77شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...78شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 79شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...80شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 81شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...82شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...83شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 84شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...85شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...86شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 87شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...88شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...89شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 90شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...91شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 92شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...93شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...94شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 95شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...96شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 97شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 98شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...99شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 100شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...101شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...102شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 103شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 104شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...105شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 106شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 107شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 108شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 109شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...110شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...111شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 112شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 113شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...114شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 115شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 116شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...117شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...118شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 119شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...120شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 121شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 122شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 123شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 124شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...125شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...126شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...127شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...128شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 129شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 130شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 131شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...132شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 133شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...134شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 135شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...136شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...137شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 138شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 139شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 140شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...141شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 142شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 143شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...144شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 145شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...146شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 147شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...148شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 149شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 150شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...151شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 152شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...153شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 154شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...155شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...156شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...157شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 158شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 159شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...160شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 161شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 162شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...163شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...164شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...165شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...166شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 167شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...168شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...169شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...170شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...171شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 172شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 173شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...174شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 175شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...176شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...177شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 178شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 179شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 180شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...181شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 182شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 183شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 184شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...185شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 186شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 187شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 188شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 189شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 190شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 191شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...192شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...193شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 194شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 195شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 196شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 197شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 198شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...199شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...200شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 201شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 202شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 203شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 204شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...205شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 206شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...207شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 208شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 209شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 210شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 211شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 212شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 213شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 214شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 215شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 216شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 217شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 218شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...219شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...220شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...221شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 222شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 223شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...224شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 225شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 226شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...227شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 228شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 229شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...230شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...231شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 232شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 233شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 234شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...235شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...236شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...237شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...238شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 239شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 240شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...241شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...242شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...243شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 244شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...245شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...246شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 247شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...248شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...249شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 250شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...251شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...252شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 253شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 254شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 255شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 256شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...257شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...258شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 259شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 260شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...261شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...262شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 263شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 264شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...265شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...266شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...267شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...268شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 269شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 270شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 271شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...272شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 273شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 274شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 275شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 276شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 277شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 278شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 279شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 280شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...281شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...282شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...283شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 284شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...285شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 286شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...287شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 288شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...289شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...290شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...291شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...292شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 293شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 294شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 295شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 296شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...297شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 298شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...299شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...300شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...301شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 302شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...303شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 304شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 305شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...306شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...307شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 308شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 309شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 310شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 311شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 312شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...313شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 314شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...315شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...316شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...317شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 318شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 319شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...320شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 321شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 322شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 323شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...324شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...325شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 326شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 327شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 328شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 329شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...330شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...331شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 332شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 333شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 334شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...335شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 336شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...337شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...338شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 339شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 340شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 341شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...342شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 343شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...344شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 345شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...346شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...347شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...348شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 349شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 350شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 351شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...352شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...353شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!354شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 355شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 356شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...357شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 358شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 359شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 360شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 361شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...362شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 363شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 364شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 365شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...366شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 367شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 368شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...369شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 370شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...371شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 372شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...373شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 374شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 375شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 376شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 377شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...378شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 379شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 380شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 381شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 382شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 383شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 384شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 385شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 386شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...387شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 388شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...389شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 390شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 391شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 392شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 393شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 394شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...395شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...396شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 397شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 398شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...399شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...400شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...401شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 402شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 403شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 404شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...405شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...406شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...407شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 408شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 409شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 410شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 411شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 412شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...413شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 414شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...415شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...416شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...417شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...418شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...419شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...420شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...421شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...422شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 423شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 424شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...425شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 426شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 427شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...428شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...429شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...430شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...431شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 432شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...433شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...434شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 435شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 436شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 437شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...438شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 439شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 440شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...441شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...442شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 443شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...444شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 445شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...446شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...447شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 448شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 449شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 450شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...451شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...452شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...453شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...454شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 455شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 456شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...457شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...458شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 459شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...460شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 461شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...462شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟463شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...464شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...465شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...466شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 467شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...468شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 469شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 470شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 471شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...472شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 473شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 474شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 475شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...476شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 477شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...478شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...479شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...480شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 481شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...482شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...483شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...484شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 485شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...486شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 487شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...488شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...489شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 490شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 491شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 492شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 493شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 494شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ