کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد
    تا ایمن آن جمال ز رنج گزند شد
    دست هوس ز گیسوی مشکین او مدار
    بر بام آفتاب توان زین کمند شد
    از بسکه خورده خون دلم را بجای شیر
    آهوی چشم او به همین بره بند شد
    دامن زند تپیدن دل بسکه در برم
    بر سر چو شمع شعلهٔ داغم بلند شد
    از ماه و آفتاب ندانم ولیک شمع
    بگشود تا نظر برخت پای بند شد
    همچون پر مگس که بچسبد بر انگبین
    دامان دل به خاک ره یاربند شد
    جویا به غیر لعل دربار یار نیست
    یاقوتیی که درد مرا سودمند شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha