کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مفت رندی است که کام از لب ساغر گیرد
    شمع سان ز آتش می مغز سرش درگیرد
    رهنما راهزن سالک تجرید بود
    دشمن است آنکه سر دست شناور گیرد
    در تمنای سر زلف بهم خوردهٔ او
    دست بیتابی دل دامن محشر گیرد
    می زخم آمده چون مهر زکهسار برون
    ید بیضا بود آن دست که ساغر گیرد
    نامهٔ شوق چو سوی تو به پرواز آید
    هر نفس تازه کلاغی به کبوتر گیرد
    همچو طفلی که به خواهش بمکد پستان را
    زخم ما کام هوس زان سر خنجر گیرد
    مگر از جرأت مستی شب وصلش جویا
    گل شب بو به کف از زلف معنبر گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha