جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مفت رندی است که کام از لب ساغر گیرد شمع سان ز آتش می مغز سرش درگیرد رهنما راهزن سالک تجرید بود دشمن است آنکه سر دست شناور گیرد در تمنای سر زلف بهم خوردهٔ او دست بیتابی دل دامن محشر گیرد می زخم آمده چون مهر زکهسار برون ید بیضا بود آن دست که ساغر گیرد نامهٔ شوق چو سوی تو به پرواز آید هر نفس تازه کلاغی به کبوتر گیرد همچو طفلی که به خواهش بمکد پستان را زخم ما کام هوس زان سر خنجر گیرد مگر از جرأت مستی شب وصلش جویا گل شب بو به کف از زلف معنبر گیرد جویا تبریزی