به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند

2200عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نسبتی باشد بتان هند را با پان هند
حاصلی نبود بجز خون خوردن از سبزان هند
می کنند از بس زموی سر خودآرایی بجاست
گر به درد آید سر معشوقی مردان هند
در سواد هند دست از لذت دنیا بشوی
جز جگر خواری نباشد نعمتی بر خوان هند
از فریب وعدهٔ هندی نژادان غافلی
ضعف در پیمان این قوم است چون پیمان هند
کشت امیدش در این کشور نیابد خرمی
تا نریزد آبرو از مرد چون باران هند
هر کرا باشد گزافش بیش، بهتر می خرند
هست آری خودفروشی باب در دکان هند
کی غریب کشور هندیم ما جویا که هست
مجلس نواب ابراهیم خان ایران هند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۰۱: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند 2شمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند 3شمارهٔ ۵۰۳: مانع سوز دل خستگی آزرم شود 4شمارهٔ ۵۰۴: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد 5شمارهٔ ۵۰۵: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند 6شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...7شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...8شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 9شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 10شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 11شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...12شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...13شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...14شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 15شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 16شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...17شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 18شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...19شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 20شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 21شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 22شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 23شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...24شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 25شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 26شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 27شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...28شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 29شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...30شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 31شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 32شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 33شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...34شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...35شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 36شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 37شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...38شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 39شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 40شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 41شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 42شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 43شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...44شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...45شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...46شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 47شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 48شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...49شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...50شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 51شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...52شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...53شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...54شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...55شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 56شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...57شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...58شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 59شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...60شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 61شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...62شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 63شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...64شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 65شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...66شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...67شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...68شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...69شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 70شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...71شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...72شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...73شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...74شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...75شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...76شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 77شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...78شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 79شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...80شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 81شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 82شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 83شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...84شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...85شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...86شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 87شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...88شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 89شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 90شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 91شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 92شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...93شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 94شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 95شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...96شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...97شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 98شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...99شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...100شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 101شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...102شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...103شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 104شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...105شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...106شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...107شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...108شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 109شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...110شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...111شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...112شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...113شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 114شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 115شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 116شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...117شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 118شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 119شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...120شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...121شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...122شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...123شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 124شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...125شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 126شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 127شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 128شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...129شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 130شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 131شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 132شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 133شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 134شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 135شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 136شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...137شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...138شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...139شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...140شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 141شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 142شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 143شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 144شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...145شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...146شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 147شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...148شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 149شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...150شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...151شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 152شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 153شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 154شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 155شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 156شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 157شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...158شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...159شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 160شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...161شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...162شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...163شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 164شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...165شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 166شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...167شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...168شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 169شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...170شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...171شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 172شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...173شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...174شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 175شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...176شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 177شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...178شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...179شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 180شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...181شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 182شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 183شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...184شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 185شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...186شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...187شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 188شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 189شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...190شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 191شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 192شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 193شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 194شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...195شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...196شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 197شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 198شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...199شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 200شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 201شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...202شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...203شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 204شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...205شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 206شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 207شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 208شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 209شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...210شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...211شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...212شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...213شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 214شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 215شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 216شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...217شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 218شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...219شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 220شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...221شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...222شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 223شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 224شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 225شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...226شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 227شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 228شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...229شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 230شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...231شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 232شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...233شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 234شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 235شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...236شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 237شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...238شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 239شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...240شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...241شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...242شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 243شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 244شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...245شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 246شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 247شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...248شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...249شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...250شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...251شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 252شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...253شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...254شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...255شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...256شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 257شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 258شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...259شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 260شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...261شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...262شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 263شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 264شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 265شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...266شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 267شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 268شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 269شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...270شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 271شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 272شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 273شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 274شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 275شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 276شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...277شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...278شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 279شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 280شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 281شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 282شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 283شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...284شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...285شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 286شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 287شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 288شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 289شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...290شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 291شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...292شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 293شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 294شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 295شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 296شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 297شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 298شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 299شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 300شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 301شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 302شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 303شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...304شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...305شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...306شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 307شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 308شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...309شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 310شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 311شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...312شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 313شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 314شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...315شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...316شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 317شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 318شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 319شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...320شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...321شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...322شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...323شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 324شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 325شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...326شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...327شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...328شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 329شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...330شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...331شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 332شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...333شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...334شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 335شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...336شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...337شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 338شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 339شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 340شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 341شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...342شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...343شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 344شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 345شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...346شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...347شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 348شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 349شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...350شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...351شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...352شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...353شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 354شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 355شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 356شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...357شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 358شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 359شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 360شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 361شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 362شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 363شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 364شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 365شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...366شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...367شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...368شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 369شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...370شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 371شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...372شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 373شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...374شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...375شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...376شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...377شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 378شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 379شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 380شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 381شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...382شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 383شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...384شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...385شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...386شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 387شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...388شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 389شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 390شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...391شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...392شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 393شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 394شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 395شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 396شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 397شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...398شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 399شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...400شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...401شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...402شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 403شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 404شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...405شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 406شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 407شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 408شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...409شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...410شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 411شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 412شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 413شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 414شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...415شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...416شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 417شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 418شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 419شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...420شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 421شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...422شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...423شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 424شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 425شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 426شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...427شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 428شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...429شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 430شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...431شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...432شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...433شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 434شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 435شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 436شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...437شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...438شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!439شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 440شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 441شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...442شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 443شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 444شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 445شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 446شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...447شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 448شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 449شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 450شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...451شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 452شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 453شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...454شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 455شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...456شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 457شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...458شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 459شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 460شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 461شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 462شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...463شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 464شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 465شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 466شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 467شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 468شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 469شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 470شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 471شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...472شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 473شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...474شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 475شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 476شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 477شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 478شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 479شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...480شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...481شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 482شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 483شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...484شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...485شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...486شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 487شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 488شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 489شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...490شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...491شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...492شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 493شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 494شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 495شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 496شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 497شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...498شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 499شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...500شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...501شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...502شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...503شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...504شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...505شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...506شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...507شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 508شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 509شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...510شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 511شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 512شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...513شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...514شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...515شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...516شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 517شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...518شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...519شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 520شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 521شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 522شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...523شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 524شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 525شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...526شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...527شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 528شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...529شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 530شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...531شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...532شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 533شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 534شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 535شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...536شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...537شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...538شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...539شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 540شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 541شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...542شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...543شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 544شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...545شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 546شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...547شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟548شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...549شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...550شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...551شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 552شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...553شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 554شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 555شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 556شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...557شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 558شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 559شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 560شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...561شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 562شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...563شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...564شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...565شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 566شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...567شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...568شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...569شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 570شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...571شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 572شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...573شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...574شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 575شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 576شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 577شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 578شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 579شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ