کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو دست جرأتش طرح شکار شیر می ریزد
    گداز اشک خون ز دیدهٔ نخچیر می ریزد
    چنان گرد کدورت دور ازو در سینه جا دارد
    که آهم بر زمین سنگین تر از زنجیر می ریزد
    به خاک از بس خیال صورتش با خویشتن بردم
    به بام و در غبارم گردهٔ تصویر می ریزد
    سروکارم به آتشپاره ای افتاد کز خویش
    چو از گلبرگ شبنم جوهر از شمشیر می ریزد
    دل افسرده ام را بسکه سختی پیش می آید
    نفس بر لب مرا همچون دم از شمشیر می ریزد
    دلم جویا شکار آتشین خوییست کز بیمش
    جگر خون می شود از کنج چشم شیر می ریزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha