کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل از ازل چو غنچه گریبان دریده بود
    با چاک پیرهن گل صبحم دمیده بود
    می آید از طپیدنش آواز پای او
    در موج اضطراب دلم آرمیده بود
    بر پای نخل قامت وحشت خوبان نثار کرد
    گلهای لخت دل که به دامان دیده بود
    تا انتهای وادی وحشت رسیده است
    چشمت که از سیاهی مژگان رمیده بود
    دور از غبار کوی تو جویا ز جوش درد
    چون برگ گل به خون دل طپیده بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha