به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۴۴۴: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ماند

1970عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ماند
قدح از موج صهبا بزم بر هم خورده را ماند
نهانم همچو بوی غنچه در آغوش دلتنگی
فضای شش جهت یک خاطر آزرده را ماند
نبیند زخم تیغ عشق هرگز روی بهبودی
که از هر بخیه دندان بر جگر افشرده را ماند
قدح از جوش موج باده در چشم سیه مستان
بعینه دیدهٔ مژگان بهم آورده را ماند
مرا کاری به زاهد نیست جویا مصرعی گفتم
سویدای دل افسرده خون مرده را ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۴۳: جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش ...2شمارهٔ ۴۴۴: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ...3شمارهٔ ۴۴۵: گل در چمن از رشک تو آرام ندارد 4شمارهٔ ۴۴۶: غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تا ...5شمارهٔ ۴۴۷: به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم ...6شمارهٔ ۴۴۸: چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید 7شمارهٔ ۴۴۹: به صد محنت دهان ما ز روزی بهره ور ...8شمارهٔ ۴۵۰: همچو جوهر همه تن دیدهٔ حیران کردن ...9شمارهٔ ۴۵۱: کردی چو کباب ستم عشوه گری چند 10شمارهٔ ۴۵۲: گر نباشد بزم حیرانی نظر نتوان گشو ...11شمارهٔ ۴۵۳: سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مبا ...12شمارهٔ ۴۵۴: بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند 13شمارهٔ ۴۵۵: از بصیرت جوش اشکش بسکه فارغبال کر ...14شمارهٔ ۴۵۶: سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخی ...15شمارهٔ ۴۵۷: چون بهار جلوهٔ شوخش چمن پرور شود 16شمارهٔ ۴۵۸: گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خو ...17شمارهٔ ۴۵۹: دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی گی ...18شمارهٔ ۴۶۰: چنان فکر میان نازک او لاغرم دارد 19شمارهٔ ۴۶۱: نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش ...20شمارهٔ ۴۶۲: گریهٔ مستی شگون دارد حریفان سر کن ...21شمارهٔ ۴۶۳: در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد 22شمارهٔ ۴۶۴: دل از عشق مجازی کی مرا مسرور می گ ...23شمارهٔ ۴۶۵: هر کس ز تو چشم کام دارد 24شمارهٔ ۴۶۶: چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود 25شمارهٔ ۴۶۷: در شب هجران که یادت طاقت از من می ...26شمارهٔ ۴۶۸: به گردون آفتاب چون گرد دامن افشان ...27شمارهٔ ۴۶۹: دلم در رقص مانند شرر از ساز می آی ...28شمارهٔ ۴۷۰: رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ...29شمارهٔ ۴۷۱: شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم ...30شمارهٔ ۴۷۲: آنانکه جام مهر تو بر سر کشیده اند 31شمارهٔ ۴۷۳: از باغ رفت و گل خون دایم به جام د ...32شمارهٔ ۴۷۴: اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر ...33شمارهٔ ۴۷۵: طول زلفت کم زقامت نیست گر سنجی بگ ...34شمارهٔ ۴۷۶: بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله ...35شمارهٔ ۴۷۷: تو آفت دل و جان نزار خواهی شد 36شمارهٔ ۴۷۸: در این صحرا به گوشم شور محزونی نم ...37شمارهٔ ۴۷۹: سراپا را چو در رخت زمردفام می پیچ ...38شمارهٔ ۴۸۰: امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد 39شمارهٔ ۴۸۱: آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند 40شمارهٔ ۴۸۲: ترک همره رهنمای کوی ماه من بود 41شمارهٔ ۴۸۳: آه تا برخاست از دل اشک غلطان می ش ...42شمارهٔ ۴۸۴: چو یادم ابروی آن ماه عالمگیر می آ ...43شمارهٔ ۴۸۵: ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را م ...44شمارهٔ ۴۸۶: حسن صوتی آتش افروز دل من می شود 45شمارهٔ ۴۸۷: ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریز ...46شمارهٔ ۴۸۸: جان آزاد گرفتار تن زار بماند 47شمارهٔ ۴۸۹: زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردار ...48شمارهٔ ۴۹۰: سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ...49شمارهٔ ۴۹۱: عیب نخوت در لباس فقر عریان تر شود 50شمارهٔ ۴۹۲: پیش از آن دم که قضا در پی ایجادم ...51شمارهٔ ۴۹۳: دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد 52شمارهٔ ۴۹۴: چو مست باده رخ از روزنی برون آرد 53شمارهٔ ۴۹۵: دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد 54شمارهٔ ۴۹۶: میان او که در اندیشه در نمی آید 55شمارهٔ ۴۹۷: چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می ...56شمارهٔ ۴۹۸: عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد 57شمارهٔ ۴۹۹: بیدلی کو واله دیدار آن طناز ماند 58شمارهٔ ۵۰۰: زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگ ...59شمارهٔ ۵۰۱: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند 60شمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند 61شمارهٔ ۵۰۳: مانع سوز دل خستگی آزرم شود 62شمارهٔ ۵۰۴: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد 63شمارهٔ ۵۰۵: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند 64شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...65شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...66شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 67شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 68شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 69شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...70شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...71شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...72شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 73شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 74شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...75شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 76شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...77شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 78شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 79شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 80شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 81شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...82شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 83شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 84شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 85شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...86شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 87شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...88شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 89شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 90شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 91شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...92شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...93شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 94شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 95شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...96شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 97شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 98شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 99شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 100شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 101شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...102شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...103شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...104شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 105شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 106شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...107شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...108شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 109شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...110شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...111شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...112شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...113شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 114شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...115شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...116شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 117شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...118شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 119شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...120شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 121شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...122شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 123شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...124شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...125شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...126شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...127شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 128شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...129شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...130شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...131شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...132شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...133شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...134شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 135شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...136شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 137شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...138شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 139شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 140شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 141شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...142شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...143شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...144شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 145شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...146شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 147شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 148شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 149شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 150شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...151شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 152شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 153شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...154شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...155شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 156شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...157شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...158شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 159شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...160شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...161شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 162شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...163شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...164شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...165شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...166شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 167شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...168شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...169شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...170شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...171شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 172شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 173شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 174شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...175شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 176شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 177شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...178شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...179شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...180شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...181شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 182شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...183شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 184شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 185شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 186شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...187شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 188شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 189شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 190شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 191شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 192شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 193شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 194شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...195شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...196شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...197شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...198شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 199شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 200شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 201شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 202شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...203شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...204شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 205شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...206شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 207شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...208شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...209شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 210شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 211شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 212شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 213شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 214شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 215شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...216شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...217شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 218شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...219شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...220شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...221شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 222شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...223شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 224شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...225شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...226شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 227شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...228شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...229شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 230شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...231شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...232شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 233شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...234شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 235شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...236شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...237شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 238شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...239شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 240شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 241شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...242شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 243شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...244شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...245شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 246شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 247شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...248شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 249شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 250شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 251شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 252شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...253شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...254شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 255شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 256شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...257شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 258شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 259شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...260شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...261شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 262شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...263شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 264شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 265شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 266شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 267شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...268شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...269شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...270شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...271شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 272شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 273شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 274شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...275شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 276شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...277شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 278شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...279شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...280شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 281شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 282شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 283شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...284شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 285شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 286شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...287شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 288شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...289شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 290شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...291شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 292شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 293شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...294شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 295شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...296شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 297شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...298شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...299شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...300شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 301شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 302شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...303شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 304شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 305شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...306شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...307شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...308شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...309شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 310شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...311شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...312شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...313شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...314شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 315شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 316شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...317شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 318شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...319شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...320شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 321شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 322شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 323شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...324شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 325شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 326شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 327شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...328شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 329شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 330شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 331شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 332شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 333شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 334شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...335شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...336شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 337شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 338شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 339شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 340شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 341شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...342شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...343شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 344شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 345شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 346شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 347شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...348شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 349شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...350شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 351شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 352شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 353شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 354شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 355شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 356شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 357شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 358شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 359شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 360شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 361شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...362شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...363شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...364شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 365شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 366شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...367شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 368شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 369شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...370شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 371شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 372شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...373شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...374شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 375شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 376شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 377شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...378شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...379شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...380شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...381شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 382شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 383شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...384شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...385شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...386شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 387شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...388شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...389شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 390شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...391شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...392شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 393شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...394شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...395شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 396شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 397شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 398شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 399شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...400شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...401شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 402شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 403شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...404شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...405شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 406شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 407شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...408شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...409شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...410شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...411شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 412شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 413شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 414شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...415شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 416شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 417شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 418شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 419شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 420شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 421شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 422شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 423شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...424شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...425شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...426شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 427شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...428شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 429شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...430شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 431شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...432شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...433شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...434شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...435شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 436شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 437شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 438شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 439شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...440شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 441شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...442شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...443شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...444شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 445شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...446شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 447شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 448شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...449شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...450شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 451شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 452شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 453شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 454شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 455شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...456شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 457شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...458شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...459شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...460شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 461شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 462شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...463شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 464شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 465شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 466شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...467شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...468شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 469شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 470شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 471شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 472شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...473شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...474شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 475شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 476شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 477شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...478شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 479شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...480شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...481شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 482شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 483شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 484شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...485شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 486شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...487شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 488شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...489شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...490شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...491شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 492شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 493شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 494شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...495شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...496شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!497شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 498شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 499شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...500شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 501شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 502شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 503شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 504شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...505شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 506شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 507شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 508شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...509شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 510شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 511شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...512شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 513شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...514شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 515شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...516شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 517شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 518شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 519شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 520شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...521شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 522شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 523شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 524شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 525شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 526شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 527شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 528شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 529شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...530شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 531شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...532شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 533شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 534شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 535شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 536شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 537شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...538شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...539شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 540شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 541شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...542شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...543شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...544شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 545شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 546شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 547شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...548شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...549شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...550شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 551شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 552شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 553شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 554شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 555شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...556شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 557شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...558شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...559شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...560شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...561شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...562شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...563شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...564شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...565شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 566شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 567شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...568شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 569شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 570شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...571شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...572شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...573شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...574شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 575شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...576شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...577شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 578شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 579شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 580شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...581شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 582شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 583شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...584شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...585شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 586شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...587شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 588شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...589شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...590شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 591شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 592شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 593شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...594شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...595شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...596شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...597شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 598شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 599شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...600شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...601شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 602شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...603شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 604شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...605شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟606شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...607شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...608شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...609شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 610شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...611شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 612شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 613شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 614شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...615شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 616شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 617شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 618شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...619شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 620شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...621شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...622شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...623شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 624شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...625شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...626شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...627شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 628شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...629شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 630شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...631شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...632شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 633شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 634شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 635شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 636شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 637شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ