کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است
    آری این مهمانسرا از فیض مهمان روشن است
    از گداز تن دل ارباب عرفان روشن است
    گرنه باور داری از شمع شبستان روشن است
    کی نهان مانند در آفاق صاحب گوهران
    استخوان پاک همچون صبح تابان روشن است
    عشق در آغوش آفت پرورد عشاق را
    شمع ما آزادگان از باد دامان روشن است
    زاهد از ظلمت سرای جهل بیرون نه قدم
    کز چراغ لاله کهسار و بیابان روشن است
    آبیار نخل جرأت نیست جز جیحون عشق
    زآتش دلها چراغ چشم شیران روشن است
    می فشارد پای همت در ره سوز و گداز
    شمع سان آن را که جویا دیدهٔ جان روشن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha