کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جگر در تشنگی جان بخشیی کز آب می بیند
    دل افسردهٔ ما از شراب ناب می بیند
    زبس در گرم سیر آرزو لب تشنهٔ وصل است
    دلم شد آب و خود را همچنان بی تاب می بیند
    کسی کو لعل آن لب را به برگ گل دهد نسبت
    نشاط مستی می از گلاب ناب می بیند
    دل روشن ترا در دیده ات معیوب بنماید
    نگون می بیند ار خود را کسی در آب می بیند
    چنان در خود فرو رفته است سرگردان فکر او
    که از تمثال خود آیینه را گرداب می بیند
    سیه کرده است تا جویا به صبح گردنش چشمی
    نمکم در دیده ها از جلوهٔ مهتاب می بیند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha