به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۴۰۳: توصیف تو از بشر نیاید

1650عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

توصیف تو از بشر نیاید
در کسوت گفت در نیاید
بی معنی عشق همچو تصویر
از عالم رنگ برنیاید
معنی حقیقت از بزرگی
در قالب لفظ در نیاید
گر شوق لقای او نباشد
آیینه ز سنگ برنیاید
مژگان تو کرده با رگ جان
کاری که زنیشتر نیاید
عکسی است خیال او که هرگز
زآیینهٔ دل بدر نیاید
در هیچ دلی اثر ندارد
آن ناله که از جگر نیاید
شادم به نسیم کویش آنهم
گر شام آید سحر نیاید
از جرگهٔ مردمی برآید
هر کس با خویش برنیاید
کاری که زدل تپیدن آید
جویا از بال و پر نیاید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰۲: شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند 2شمارهٔ ۴۰۳: توصیف تو از بشر نیاید 3شمارهٔ ۴۰۴: جگر در تشنگی جان بخشیی کز آب می ب ...4شمارهٔ ۴۰۵: نجابت هر که با دولت چو خورشید بری ...5شمارهٔ ۴۰۶: چو دست جرأتش طرح شکار شیر می ریزد 6شمارهٔ ۴۰۷: لبت از خود شراب می طلبد 7شمارهٔ ۴۰۸: چون مصور صورت آن جان جانان می کشد 8شمارهٔ ۴۰۹: بسکه از حیرت به جا در اول رفتار م ...9شمارهٔ ۴۱۰: کسیکه رفتن ازین نشئه در نظر دارد 10شمارهٔ ۴۱۱: مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برو ...11شمارهٔ ۴۱۲: مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند 12شمارهٔ ۴۱۳: عبث دل از غم آن شوخ کافرکیش می پی ...13شمارهٔ ۴۱۴: با رقیبان مکن الفت به محبت سوگند 14شمارهٔ ۴۱۵: چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد 15شمارهٔ ۴۱۶: در کنار خویش هر کس آن برو دوش آور ...16شمارهٔ ۴۱۷: دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد 17شمارهٔ ۴۱۸: چو شمع جلوه شبها عارض جانانه می س ...18شمارهٔ ۴۱۹: دل که در او سوز عشق راه ندارد 19شمارهٔ ۴۲۰: هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد 20شمارهٔ ۴۲۱: آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود 21شمارهٔ ۴۲۲: دل از ازل چو غنچه گریبان دریده بو ...22شمارهٔ ۴۲۳: در وسعتگه مشرب به رخم واکردند 23شمارهٔ ۴۲۴: نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد 24شمارهٔ ۴۲۵: هر موج خون به سینه مرا تیغ کین زن ...25شمارهٔ ۴۲۶: روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می ...26شمارهٔ ۴۲۷: آنچه با دل چشم آن ترک ستمگر می کن ...27شمارهٔ ۴۲۸: نازنینان را شکوه حسن با تمکین کند 28شمارهٔ ۴۲۹: هر گه پی بیداد غمت چنگ برآورد 29شمارهٔ ۴۳۰: باطنم را روشنی از عشق بی اندازه ش ...30شمارهٔ ۴۳۱: به مردن کی جدا عاشق از آن بی باک ...31شمارهٔ ۴۳۲: چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام ...32شمارهٔ ۴۳۳: کمند انداز شوخی همچو آن گیسو نمی ...33شمارهٔ ۴۳۴: بی قراران ترا تا خلعت جان داده ان ...34شمارهٔ ۴۳۵: گر سری در محفل آن چهره گلناری کشد 35شمارهٔ ۴۳۶: چه کارم بی گل روی تو گلزار جهان آ ...36شمارهٔ ۴۳۷: با زخم ما مباد کسی مرهمی کند 37شمارهٔ ۴۳۸: دل از بس سوی رخسار تو باشد 38شمارهٔ ۴۳۹: دل زجانانه می تواند باشد 39شمارهٔ ۴۴۰: فکر جمعیت مرا خاطر پریشان می کند 40شمارهٔ ۴۴۱: طپیدنها در دل می زند دلدار می آید 41شمارهٔ ۴۴۲: شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ ...42شمارهٔ ۴۴۳: جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش ...43شمارهٔ ۴۴۴: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ...44شمارهٔ ۴۴۵: گل در چمن از رشک تو آرام ندارد 45شمارهٔ ۴۴۶: غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تا ...46شمارهٔ ۴۴۷: به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم ...47شمارهٔ ۴۴۸: چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید 48شمارهٔ ۴۴۹: به صد محنت دهان ما ز روزی بهره ور ...49شمارهٔ ۴۵۰: همچو جوهر همه تن دیدهٔ حیران کردن ...50شمارهٔ ۴۵۱: کردی چو کباب ستم عشوه گری چند 51شمارهٔ ۴۵۲: گر نباشد بزم حیرانی نظر نتوان گشو ...52شمارهٔ ۴۵۳: سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مبا ...53شمارهٔ ۴۵۴: بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند 54شمارهٔ ۴۵۵: از بصیرت جوش اشکش بسکه فارغبال کر ...55شمارهٔ ۴۵۶: سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخی ...56شمارهٔ ۴۵۷: چون بهار جلوهٔ شوخش چمن پرور شود 57شمارهٔ ۴۵۸: گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خو ...58شمارهٔ ۴۵۹: دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی گی ...59شمارهٔ ۴۶۰: چنان فکر میان نازک او لاغرم دارد 60شمارهٔ ۴۶۱: نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش ...61شمارهٔ ۴۶۲: گریهٔ مستی شگون دارد حریفان سر کن ...62شمارهٔ ۴۶۳: در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد 63شمارهٔ ۴۶۴: دل از عشق مجازی کی مرا مسرور می گ ...64شمارهٔ ۴۶۵: هر کس ز تو چشم کام دارد 65شمارهٔ ۴۶۶: چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود 66شمارهٔ ۴۶۷: در شب هجران که یادت طاقت از من می ...67شمارهٔ ۴۶۸: به گردون آفتاب چون گرد دامن افشان ...68شمارهٔ ۴۶۹: دلم در رقص مانند شرر از ساز می آی ...69شمارهٔ ۴۷۰: رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ...70شمارهٔ ۴۷۱: شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم ...71شمارهٔ ۴۷۲: آنانکه جام مهر تو بر سر کشیده اند 72شمارهٔ ۴۷۳: از باغ رفت و گل خون دایم به جام د ...73شمارهٔ ۴۷۴: اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر ...74شمارهٔ ۴۷۵: طول زلفت کم زقامت نیست گر سنجی بگ ...75شمارهٔ ۴۷۶: بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله ...76شمارهٔ ۴۷۷: تو آفت دل و جان نزار خواهی شد 77شمارهٔ ۴۷۸: در این صحرا به گوشم شور محزونی نم ...78شمارهٔ ۴۷۹: سراپا را چو در رخت زمردفام می پیچ ...79شمارهٔ ۴۸۰: امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد 80شمارهٔ ۴۸۱: آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند 81شمارهٔ ۴۸۲: ترک همره رهنمای کوی ماه من بود 82شمارهٔ ۴۸۳: آه تا برخاست از دل اشک غلطان می ش ...83شمارهٔ ۴۸۴: چو یادم ابروی آن ماه عالمگیر می آ ...84شمارهٔ ۴۸۵: ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را م ...85شمارهٔ ۴۸۶: حسن صوتی آتش افروز دل من می شود 86شمارهٔ ۴۸۷: ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریز ...87شمارهٔ ۴۸۸: جان آزاد گرفتار تن زار بماند 88شمارهٔ ۴۸۹: زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردار ...89شمارهٔ ۴۹۰: سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ...90شمارهٔ ۴۹۱: عیب نخوت در لباس فقر عریان تر شود 91شمارهٔ ۴۹۲: پیش از آن دم که قضا در پی ایجادم ...92شمارهٔ ۴۹۳: دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد 93شمارهٔ ۴۹۴: چو مست باده رخ از روزنی برون آرد 94شمارهٔ ۴۹۵: دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد 95شمارهٔ ۴۹۶: میان او که در اندیشه در نمی آید 96شمارهٔ ۴۹۷: چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می ...97شمارهٔ ۴۹۸: عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد 98شمارهٔ ۴۹۹: بیدلی کو واله دیدار آن طناز ماند 99شمارهٔ ۵۰۰: زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگ ...100شمارهٔ ۵۰۱: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند 101شمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند 102شمارهٔ ۵۰۳: مانع سوز دل خستگی آزرم شود 103شمارهٔ ۵۰۴: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد 104شمارهٔ ۵۰۵: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند 105شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...106شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...107شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 108شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 109شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 110شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...111شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...112شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...113شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 114شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 115شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...116شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 117شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...118شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 119شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 120شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 121شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 122شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...123شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 124شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 125شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 126شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...127شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 128شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...129شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 130شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 131شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 132شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...133شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...134شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 135شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 136شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...137شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 138شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 139شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 140شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 141شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 142شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...143شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...144شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...145شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 146شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 147شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...148شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...149شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 150شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...151شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...152شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...153شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...154شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 155شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...156شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...157شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 158شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...159شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 160شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...161شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 162شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...163شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 164شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...165شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...166شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...167شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...168شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 169شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...170شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...171شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...172شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...173شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...174شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...175شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 176شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...177شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 178شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...179شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 180شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 181شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 182شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...183شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...184شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...185شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 186شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...187شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 188شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 189شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 190شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 191شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...192شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 193شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 194شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...195شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...196شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 197شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...198شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...199شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 200شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...201شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...202شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 203شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...204شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...205شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...206شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...207شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 208شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...209شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...210شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...211شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...212شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 213شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 214شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 215شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...216شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 217شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 218شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...219شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...220شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...221شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...222شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 223شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...224شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 225شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 226شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 227شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...228شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 229شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 230شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 231شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 232شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 233شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 234شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 235شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...236شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...237شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...238شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...239شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 240شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 241شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 242شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 243شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...244شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...245شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 246شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...247شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 248شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...249شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...250شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 251شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 252شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 253شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 254شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 255شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 256شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...257شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...258شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 259شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...260شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...261شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...262شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 263شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...264شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 265شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...266شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...267شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 268شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...269شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...270شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 271شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...272شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...273شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 274شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...275شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 276شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...277شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...278شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 279شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...280شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 281شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 282شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...283شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 284شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...285شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...286شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 287شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 288شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...289شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 290شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 291شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 292شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 293شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...294شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...295شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 296شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 297شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...298شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 299شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 300شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...301شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...302شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 303شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...304شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 305شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 306شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 307شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 308شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...309شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...310شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...311شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...312شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 313شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 314شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 315شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...316شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 317شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...318شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 319شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...320شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...321شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 322شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 323شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 324شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...325شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 326شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 327شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...328شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 329شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...330شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 331شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...332شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 333شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 334شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...335شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 336شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...337شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 338شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...339شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...340شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...341شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 342شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 343شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...344شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 345شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 346شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...347شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...348شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...349شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...350شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 351شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...352شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...353شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...354شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...355شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 356شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 357شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...358شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 359شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...360شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...361شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 362شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 363شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 364شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...365شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 366شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 367شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 368شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...369شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 370شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 371شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 372شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 373شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 374شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 375شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...376شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...377شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 378شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 379شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 380شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 381شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 382شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...383شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...384شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 385شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 386شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 387شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 388شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...389شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 390شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...391شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 392شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 393شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 394شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 395شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 396شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 397شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 398شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 399شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 400شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 401شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 402شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...403شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...404شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...405شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 406شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 407شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...408شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 409شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 410شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...411شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 412شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 413شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...414شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...415شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 416شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 417شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 418شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...419شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...420شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...421شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...422شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 423شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 424شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...425شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...426شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...427شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 428شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...429شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...430شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 431شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...432شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...433شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 434شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...435شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...436شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 437شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 438شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 439شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 440شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...441شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...442شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 443شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 444شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...445شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...446شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 447شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 448شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...449شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...450شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...451شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...452شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 453شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 454شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 455شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...456شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 457شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 458شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 459شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 460شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 461شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 462شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 463شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 464شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...465شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...466شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...467شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 468شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...469شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 470شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...471شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 472شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...473شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...474شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...475شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...476شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 477شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 478شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 479شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 480شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...481شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 482شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...483شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...484شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...485شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 486شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...487شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 488شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 489شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...490شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...491شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 492شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 493شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 494شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 495شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 496شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...497شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 498شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...499شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...500شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...501شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 502شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 503شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...504شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 505شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 506شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 507شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...508شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...509شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 510شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 511شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 512شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 513شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...514شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...515شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 516شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 517شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 518شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...519شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 520شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...521شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...522شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 523شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 524شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 525شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...526شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 527شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...528شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 529شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...530شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...531شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...532شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 533شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 534شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 535شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...536شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...537شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!538شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 539شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 540شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...541شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 542شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 543شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 544شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 545شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...546شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 547شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 548شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 549شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...550شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 551شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 552شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...553شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 554شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...555شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 556شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...557شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 558شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 559شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 560شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 561شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...562شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 563شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 564شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 565شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 566شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 567شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 568شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 569شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 570شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...571شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 572شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...573شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 574شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 575شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 576شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 577شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 578شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...579شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...580شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 581شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 582شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...583شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...584شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...585شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 586شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 587شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 588شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...589شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...590شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...591شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 592شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 593شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 594شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 595شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 596شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...597شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 598شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...599شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...600شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...601شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...602شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...603شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...604شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...605شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...606شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 607شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 608شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...609شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 610شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 611شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...612شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...613شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...614شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...615شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 616شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...617شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...618شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 619شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 620شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 621شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...622شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 623شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 624شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...625شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...626شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 627شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...628شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 629شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...630شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...631شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 632شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 633شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 634شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...635شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...636شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...637شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...638شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 639شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 640شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...641شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...642شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 643شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...644شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 645شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...646شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟647شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...648شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...649شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...650شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 651شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...652شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 653شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 654شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 655شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...656شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 657شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 658شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 659شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...660شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 661شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...662شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...663شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...664شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 665شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...666شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...667شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...668شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 669شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...670شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 671شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...672شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...673شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 674شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 675شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 676شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 677شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 678شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ