کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن می کشد
    هر که چون گرداب پای خود به دامن می کشد
    در تمنای تماشای تو چشم داغ دل
    از شکاف سینه همچون شمع گردن می کشد
    سرفرازان جهان را از رعونت چاره نیست
    کوه ازین راه است اگر بر خاک دامن می کشد
    چشم مستش تا کند سودا مزاجان را علاج
    از نگاه گرم از بادام روغن می کشد
    پیش پیشم آن پریشان مو چو آید در خرام
    تارتار کاکل او را دل من می کشد
    بگذرد در خنده ایام بهار عمر او
    هر که رخت عیش را چون گل به گلشن می کشد
    حب دنیا اندکی بیش است بر اهل کمال
    سرزنش ها عیسی از بالای سوزن می کشد
    چشم مستش را نگر جویا که با تار نگاه
    از برم دل را به صد زنجیر آهن می کشد
    شب که در صحن چمن آن مست مل خوابیده بود
    در ته یک پیرهن با بوی گل خوابیده بود
    هر که با قد دو تا دست از سیه کاری نداشت
    آه از غفلت که بر بالای پل خوابیده بود
    پست بود آوازهٔ گردون ز شور ناله ام
    پیش افغانم صدای این دهل خوابیده بود
    دست و پای سعیم از بی طالعی ها بسته شد
    ورنه عریان در برم آن مست شل خوابیده بود
    محتسب جویا به دور چشم او شب تا سحر
    بی تعصب بر بساط صلح کل خوابیده بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha