کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است
    یک نگاه آیینه را سامان بیهوشی بس است
    دایم از فیض سحر روشن روانان زنده اند
    مردن شمع و چراغ بزم خاموشی بس است
    می پرستی محتسب از ما بلندآوازه شد
    شیشه را با ساغر و پیمانه سرگوشی بس است
    اینکه می گویی ندانم یار را از بیخودی
    یک دلیل معرفت از خود فراموشی بس است
    گر فقیری چشم از دنیا و مافیها بپوش
    کسوت درویش پنداری نمد پوشی بس است
    نرم نرمک چیست عمرت پنجهٔ پنجه گرفت
    همچنان در فکر دنیا سخت می کوشی بس است
    من کجا جویا و ره بردن به بزم او کجا
    اینکه دارم با خیال او هماغوشی بس است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha