جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۱: خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است آری این مهمانسرا از فیض مهمان روشن است از گداز تن دل ارباب عرفان روشن است گرنه باور داری از شمع شبستان روشن است کی نهان مانند در آفاق صاحب گوهران استخوان پاک همچون صبح تابان روشن است عشق در آغوش آفت پرورد عشاق را شمع ما آزادگان از باد دامان روشن است زاهد از ظلمت سرای جهل بیرون نه قدم کز چراغ لاله کهسار و بیابان روشن است آبیار نخل جرأت نیست جز جیحون عشق زآتش دلها چراغ چشم شیران روشن است می فشارد پای همت در ره سوز و گداز شمع سان آن را که جویا دیدهٔ جان روشن است جویا تبریزی