کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر نمی تابید شرم او حضور شمع را
    داشت بزمش چون گهر از خویش نور شمع را
    آفتابی تا نگردد از نزاکت رنگ یار
    بیختند از پردهٔ فانوس نور شمع را
    شوخ چشمان را به بزم عصمت او راه نیست
    طبع او مکروه می دارد ظهور شمع را
    از رگ گردن نبیند پیش پای خویشتن
    دارد امشب ترک مست من غرور شمع را
    الحق امشب حسن او جویا ید بیضا نمود
    کرده رخسارش تجلی زار طور شمع را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha