کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود
    خوی دل آب و هوایش سوخته بود
    پرتو شمع برون رفت چو دود از روزن
    بسکه از جوش حیا چهره ات افروخته بود
    رفت چون موج به سیلاب رگ ابر بهار
    زآنچه امشب مژه از بحر دل اندوخته بود
    تا دم از عشق زدم رازدرونم گل کرد
    گویی از تار نفس زخم دلم دوخته بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha