به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۳۱۸: نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف

1820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف
دانه ام همچون زمرد سبز از آب خود است
عاشق و معشوق در چشم حقیقت بین یکی است
نور بر رخسارهٔ خورشید بیتاب خود است
دل که از آمیزش مردم کم از بتخانه نیست
گر کند پهلو تهی از خلق محراب خود است
خانهٔ چشم مرا بدنام ویرانی مباش
کاین بنای سست پی در راه سیلاب خود است
از جگر جویا نشد منت کش نقد سرکش
همچو شبنم دیدهٔ عشاق سیراب خود است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۷: آسوده دلی که بی قرار است 2شمارهٔ ۳۱۸: نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف 3شمارهٔ ۳۱۹: تا کام خواهش از می بی غش گرفته اس ...4شمارهٔ ۳۲۰: نخل را باد خزان تنها نه عریان کرد ...5شمارهٔ ۳۲۱: آشوب جهان فتنهٔ ایام همین است 6شمارهٔ ۳۲۲: تویی که موج می ناب ارغوان لب تست 7شمارهٔ ۳۲۳: شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است 8شمارهٔ ۳۲۴: بی لب لعلش کباب در نمک خوابیده ای ...9شمارهٔ ۳۲۵: تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست 10شمارهٔ ۳۲۶: چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده ...11شمارهٔ ۳۲۷: حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست 12شمارهٔ ۳۲۸: برخاک آنچه از مژهٔ ما چکیده است 13شمارهٔ ۳۲۹: از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست 14شمارهٔ ۳۳۰: زاهد از دنیا پی تحصیل سیم و زر گذ ...15شمارهٔ ۳۳۱: خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است 16شمارهٔ ۳۳۲: لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است 17شمارهٔ ۳۳۳: بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس ا ...18شمارهٔ ۳۳۴: از موج چین، جبین هر آن کس که ساده ...19شمارهٔ ۳۳۵: ناخنی گر می زند بر دل نوای سازهاس ...20شمارهٔ ۳۳۶: کم گرفتن عشق را بسیار کافر نعمتی ...21شمارهٔ ۳۳۷: آرام در مقام رضای خدا گرفت 22شمارهٔ ۳۳۸: کام دو جهان در قدم زاری دلهاست 23شمارهٔ ۳۳۹: آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است 24شمارهٔ ۳۴۰: رفتی و حال دل از بسیاری غم درهم ا ...25شمارهٔ ۳۴۱: زبان که منصب او پادشاهی سخن است 26شمارهٔ ۳۴۲: خون دل تا شراب احمر ماست 27شمارهٔ ۳۴۳: مهربانی با خلایق پاسبان دولت است 28شمارهٔ ۳۴۴: قسمت هر کس زنعمت خانه اش پیمانه ا ...29شمارهٔ ۳۴۵: سرگرانی زلف جانان با خط شبرنگ داش ...30شمارهٔ ۳۴۶: دست در کار زن آخر نه ترا کاری هست 31شمارهٔ ۳۴۷: در حریمش دل و جان باخته می باید ر ...32شمارهٔ ۳۴۸: در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماس ...33شمارهٔ ۳۴۹: هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه ...34شمارهٔ ۳۵۰: آن را که غباری به رخ از تربت طوس ...35شمارهٔ ۳۵۱: تنها نه در ره تو مرا شمع آه سوخت 36شمارهٔ ۳۵۲: لقمهٔ بی تلخی و زرد و بالم آرزوست 37شمارهٔ ۳۵۳: وقت خود را هر که بهر این و آن گم ...38شمارهٔ ۳۵۴: از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخا ...39شمارهٔ ۳۵۵: در غم شاه شهیدان زار می باید گریس ...40شمارهٔ ۳۵۶: آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت 41شمارهٔ ۳۵۷: چشم دل بگشا که جوش حسن اوست 42شمارهٔ ۳۵۸: حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست 43شمارهٔ ۳۵۹: کجا روم که به دردم رسید و هیچ نگف ...44شمارهٔ ۳۶۰: مه است روی تو یا آفتاب ازین دو کد ...45شمارهٔ ۳۶۱: عالم از جوش بهاران چه بسامان شده ...46شمارهٔ ۳۶۲: بهر روزی دلم غمین نیست 47شمارهٔ ۳۶۳: به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ ا ...48شمارهٔ ۳۶۴: رقص او تنها نه گرم پیچ و تابم کرد ...49شمارهٔ ۳۶۵: هر دلی کز دست شد پابست اوست 50شمارهٔ ۳۶۶: چشم از عارض او خون جگر اندودست 51شمارهٔ ۳۶۷: غافلی کز جور خواهی شیشهٔ دلها شکس ...52شمارهٔ ۳۶۸: عاشقان را با پریشانی ست پیمانی در ...53شمارهٔ ۳۶۹: شوخ بیدادگری همچو تو در عالم نیست 54شمارهٔ ۳۷۰: به آب و رنگ حسن او چمن نیست 55شمارهٔ ۳۷۱: دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رف ...56شمارهٔ ۳۷۲: شمع گل بر کردهٔ نور چراغ حسن اوست 57شمارهٔ ۳۷۳: آن نور که هر ذره ازو در لمعان است 58شمارهٔ ۳۷۴: تا لبم همزبان خاموشی است 59شمارهٔ ۳۷۵: بدکاره رحمت از چه سبب چشمداشت داش ...60شمارهٔ ۳۷۶: گرداب بحر عشق مرا آشیانه ای است 61شمارهٔ ۳۷۷: ای خوش آنکس کو گلی از گلشن دل چید ...62شمارهٔ ۳۷۸: آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من ...63شمارهٔ ۳۷۹: از شعاع روی او آفتاب درتاب است 64شمارهٔ ۳۸۰: آنکه کوه درد را بر آه بی بنیاد بس ...65شمارهٔ ۳۸۱: همچو گلبن غرق خون شد سرو آهم بی ر ...66شمارهٔ ۳۸۲: نونهال من بسی از شاخ گل رعناتر اس ...67شمارهٔ ۳۸۳: مرا خون دل از دست جانانه ای است 68شمارهٔ ۳۸۴: نبود دلی که در طلب اعتبار نیست 69شمارهٔ ۳۸۵: در عشق فتح باب دل از اضطراب هاست 70شمارهٔ ۳۸۶: ای خودآرا ترسم از پهلوی دلآزاریت 71شمارهٔ ۳۸۷: با تو در پیری دلم جویای الفت گشته ...72شمارهٔ ۳۸۸: سهل باشد دل گر آن چشم سیه دزدیده ...73شمارهٔ ۳۸۹: پیوسته عشق درصدد خودنمایی است 74شمارهٔ ۳۹۰: ابروست که بر چهرهٔ دلدار بلند است 75شمارهٔ ۳۹۱: دیدم کلاه ابروی آن کجکلاه کج 76شمارهٔ ۳۹۲: شد در آگاهی یکی صد زو دل دانا چو ...77شمارهٔ ۳۹۳: ریزد از هر حلقهٔ آن زلف عنبر بار ...78شمارهٔ ۳۹۴: دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو ص ...79شمارهٔ ۳۹۵: با صفای سینه دایم توامانم همچو صب ...80شمارهٔ ۳۹۶: هر کس شود اسیر تو بالا بلند شوخ 81شمارهٔ ۳۹۷: نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل ...82شمارهٔ ۳۹۸: بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن می کشد 83شمارهٔ ۳۹۹: دل وارسته را پروای سیم و زر نمی ب ...84شمارهٔ ۴۰۰: شکوه عشق به پا سقف آسمان دارد 85شمارهٔ ۴۰۱: چو شوخ چشمی خود را ز روی آینه دید 86شمارهٔ ۴۰۲: شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند 87شمارهٔ ۴۰۳: توصیف تو از بشر نیاید 88شمارهٔ ۴۰۴: جگر در تشنگی جان بخشیی کز آب می ب ...89شمارهٔ ۴۰۵: نجابت هر که با دولت چو خورشید بری ...90شمارهٔ ۴۰۶: چو دست جرأتش طرح شکار شیر می ریزد 91شمارهٔ ۴۰۷: لبت از خود شراب می طلبد 92شمارهٔ ۴۰۸: چون مصور صورت آن جان جانان می کشد 93شمارهٔ ۴۰۹: بسکه از حیرت به جا در اول رفتار م ...94شمارهٔ ۴۱۰: کسیکه رفتن ازین نشئه در نظر دارد 95شمارهٔ ۴۱۱: مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برو ...96شمارهٔ ۴۱۲: مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند 97شمارهٔ ۴۱۳: عبث دل از غم آن شوخ کافرکیش می پی ...98شمارهٔ ۴۱۴: با رقیبان مکن الفت به محبت سوگند 99شمارهٔ ۴۱۵: چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد 100شمارهٔ ۴۱۶: در کنار خویش هر کس آن برو دوش آور ...101شمارهٔ ۴۱۷: دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد 102شمارهٔ ۴۱۸: چو شمع جلوه شبها عارض جانانه می س ...103شمارهٔ ۴۱۹: دل که در او سوز عشق راه ندارد 104شمارهٔ ۴۲۰: هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد 105شمارهٔ ۴۲۱: آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود 106شمارهٔ ۴۲۲: دل از ازل چو غنچه گریبان دریده بو ...107شمارهٔ ۴۲۳: در وسعتگه مشرب به رخم واکردند 108شمارهٔ ۴۲۴: نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد 109شمارهٔ ۴۲۵: هر موج خون به سینه مرا تیغ کین زن ...110شمارهٔ ۴۲۶: روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می ...111شمارهٔ ۴۲۷: آنچه با دل چشم آن ترک ستمگر می کن ...112شمارهٔ ۴۲۸: نازنینان را شکوه حسن با تمکین کند 113شمارهٔ ۴۲۹: هر گه پی بیداد غمت چنگ برآورد 114شمارهٔ ۴۳۰: باطنم را روشنی از عشق بی اندازه ش ...115شمارهٔ ۴۳۱: به مردن کی جدا عاشق از آن بی باک ...116شمارهٔ ۴۳۲: چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام ...117شمارهٔ ۴۳۳: کمند انداز شوخی همچو آن گیسو نمی ...118شمارهٔ ۴۳۴: بی قراران ترا تا خلعت جان داده ان ...119شمارهٔ ۴۳۵: گر سری در محفل آن چهره گلناری کشد 120شمارهٔ ۴۳۶: چه کارم بی گل روی تو گلزار جهان آ ...121شمارهٔ ۴۳۷: با زخم ما مباد کسی مرهمی کند 122شمارهٔ ۴۳۸: دل از بس سوی رخسار تو باشد 123شمارهٔ ۴۳۹: دل زجانانه می تواند باشد 124شمارهٔ ۴۴۰: فکر جمعیت مرا خاطر پریشان می کند 125شمارهٔ ۴۴۱: طپیدنها در دل می زند دلدار می آید 126شمارهٔ ۴۴۲: شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ ...127شمارهٔ ۴۴۳: جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش ...128شمارهٔ ۴۴۴: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ...129شمارهٔ ۴۴۵: گل در چمن از رشک تو آرام ندارد 130شمارهٔ ۴۴۶: غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تا ...131شمارهٔ ۴۴۷: به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم ...132شمارهٔ ۴۴۸: چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید 133شمارهٔ ۴۴۹: به صد محنت دهان ما ز روزی بهره ور ...134شمارهٔ ۴۵۰: همچو جوهر همه تن دیدهٔ حیران کردن ...135شمارهٔ ۴۵۱: کردی چو کباب ستم عشوه گری چند 136شمارهٔ ۴۵۲: گر نباشد بزم حیرانی نظر نتوان گشو ...137شمارهٔ ۴۵۳: سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مبا ...138شمارهٔ ۴۵۴: بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند 139شمارهٔ ۴۵۵: از بصیرت جوش اشکش بسکه فارغبال کر ...140شمارهٔ ۴۵۶: سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخی ...141شمارهٔ ۴۵۷: چون بهار جلوهٔ شوخش چمن پرور شود 142شمارهٔ ۴۵۸: گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خو ...143شمارهٔ ۴۵۹: دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی گی ...144شمارهٔ ۴۶۰: چنان فکر میان نازک او لاغرم دارد 145شمارهٔ ۴۶۱: نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش ...146شمارهٔ ۴۶۲: گریهٔ مستی شگون دارد حریفان سر کن ...147شمارهٔ ۴۶۳: در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد 148شمارهٔ ۴۶۴: دل از عشق مجازی کی مرا مسرور می گ ...149شمارهٔ ۴۶۵: هر کس ز تو چشم کام دارد 150شمارهٔ ۴۶۶: چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود 151شمارهٔ ۴۶۷: در شب هجران که یادت طاقت از من می ...152شمارهٔ ۴۶۸: به گردون آفتاب چون گرد دامن افشان ...153شمارهٔ ۴۶۹: دلم در رقص مانند شرر از ساز می آی ...154شمارهٔ ۴۷۰: رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ...155شمارهٔ ۴۷۱: شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم ...156شمارهٔ ۴۷۲: آنانکه جام مهر تو بر سر کشیده اند 157شمارهٔ ۴۷۳: از باغ رفت و گل خون دایم به جام د ...158شمارهٔ ۴۷۴: اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر ...159شمارهٔ ۴۷۵: طول زلفت کم زقامت نیست گر سنجی بگ ...160شمارهٔ ۴۷۶: بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله ...161شمارهٔ ۴۷۷: تو آفت دل و جان نزار خواهی شد 162شمارهٔ ۴۷۸: در این صحرا به گوشم شور محزونی نم ...163شمارهٔ ۴۷۹: سراپا را چو در رخت زمردفام می پیچ ...164شمارهٔ ۴۸۰: امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد 165شمارهٔ ۴۸۱: آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند 166شمارهٔ ۴۸۲: ترک همره رهنمای کوی ماه من بود 167شمارهٔ ۴۸۳: آه تا برخاست از دل اشک غلطان می ش ...168شمارهٔ ۴۸۴: چو یادم ابروی آن ماه عالمگیر می آ ...169شمارهٔ ۴۸۵: ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را م ...170شمارهٔ ۴۸۶: حسن صوتی آتش افروز دل من می شود 171شمارهٔ ۴۸۷: ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریز ...172شمارهٔ ۴۸۸: جان آزاد گرفتار تن زار بماند 173شمارهٔ ۴۸۹: زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردار ...174شمارهٔ ۴۹۰: سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ...175شمارهٔ ۴۹۱: عیب نخوت در لباس فقر عریان تر شود 176شمارهٔ ۴۹۲: پیش از آن دم که قضا در پی ایجادم ...177شمارهٔ ۴۹۳: دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد 178شمارهٔ ۴۹۴: چو مست باده رخ از روزنی برون آرد 179شمارهٔ ۴۹۵: دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد 180شمارهٔ ۴۹۶: میان او که در اندیشه در نمی آید 181شمارهٔ ۴۹۷: چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می ...182شمارهٔ ۴۹۸: عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد 183شمارهٔ ۴۹۹: بیدلی کو واله دیدار آن طناز ماند 184شمارهٔ ۵۰۰: زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگ ...185شمارهٔ ۵۰۱: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند 186شمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند 187شمارهٔ ۵۰۳: مانع سوز دل خستگی آزرم شود 188شمارهٔ ۵۰۴: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد 189شمارهٔ ۵۰۵: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند 190شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...191شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...192شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 193شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 194شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 195شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...196شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...197شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...198شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 199شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 200شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...201شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 202شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...203شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 204شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 205شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 206شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 207شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...208شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 209شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 210شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 211شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...212شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 213شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...214شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 215شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 216شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 217شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...218شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...219شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 220شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 221شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...222شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 223شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 224شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 225شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 226شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 227شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...228شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...229شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...230شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 231شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 232شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...233شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...234شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 235شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...236شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...237شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...238شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...239شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 240شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...241شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...242شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 243شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...244شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 245شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...246شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 247شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...248شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 249شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...250شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...251شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...252شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...253شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 254شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...255شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...256شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...257شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...258شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...259شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...260شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 261شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...262شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 263شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...264شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 265شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 266شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 267شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...268شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...269شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...270شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 271شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...272شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 273شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 274شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 275شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 276شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...277شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 278شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 279شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...280شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...281شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 282شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...283شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...284شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 285شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...286شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...287شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 288شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...289شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...290شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...291شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...292شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 293شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...294شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...295شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...296شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...297شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 298شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 299شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 300شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...301شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 302شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 303شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...304شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...305شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...306شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...307شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 308شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...309شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 310شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 311شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 312شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...313شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 314شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 315شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 316شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 317شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 318شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 319شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 320شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...321شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...322شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...323شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...324شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 325شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 326شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 327شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 328شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...329شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...330شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 331شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...332شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 333شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...334شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...335شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 336شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 337شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 338شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 339شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 340شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 341شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...342شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...343شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 344شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...345شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...346شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...347شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 348شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...349شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 350شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...351شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...352شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 353شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...354شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...355شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 356شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...357شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...358شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 359شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...360شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 361شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...362شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...363شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 364شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...365شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 366شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 367شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...368شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 369شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...370شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...371شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 372شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 373شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...374شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 375شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 376شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 377شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 378شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...379شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...380شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 381شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 382شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...383شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 384شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 385شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...386شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...387شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 388شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...389شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 390شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 391شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 392شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 393شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...394شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...395شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...396شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...397شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 398شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 399شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 400شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...401شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 402شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...403شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 404شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...405شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...406شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 407شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 408شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 409شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...410شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 411شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 412شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...413شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 414شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...415شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 416شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...417شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 418شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 419شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...420شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 421شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...422شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 423شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...424شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...425شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...426شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 427شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 428شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...429شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 430شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 431شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...432شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...433شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...434شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...435شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 436شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...437شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...438شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...439شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...440شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 441شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 442شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...443شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 444شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...445شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...446شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 447شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 448شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 449شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...450شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 451شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 452شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 453شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...454شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 455شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 456شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 457شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 458شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 459شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 460شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...461شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...462شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 463شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 464شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 465شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 466شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 467شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...468شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...469شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 470شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 471شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 472شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 473شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...474شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 475شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...476شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 477شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 478شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 479شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 480شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 481شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 482شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 483شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 484شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 485شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 486شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 487شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...488شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...489شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...490شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 491شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 492شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...493شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 494شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 495شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...496شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 497شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 498شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...499شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...500شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 501شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 502شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 503شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...504شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...505شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...506شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...507شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 508شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 509شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...510شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...511شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...512شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 513شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...514شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...515شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 516شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...517شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...518شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 519شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...520شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...521شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 522شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 523شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 524شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 525شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...526شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...527شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 528شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 529شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...530شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...531شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 532شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 533شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...534شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...535شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...536شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...537شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 538شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 539شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 540شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...541شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 542شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 543شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 544شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 545شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 546شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 547شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 548شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 549شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...550شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...551شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...552شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 553شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...554شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 555شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...556شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 557شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...558شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...559شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...560شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...561شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 562شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 563شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 564شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 565شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...566شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 567شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...568شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...569شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...570شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 571شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...572شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 573شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 574شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...575شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...576شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 577شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 578شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 579شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 580شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 581شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...582شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 583شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...584شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...585شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...586شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 587شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 588شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...589شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 590شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 591شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 592شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...593شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...594شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 595شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 596شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 597شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 598شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...599شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...600شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 601شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 602شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 603شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...604شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 605شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...606شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...607شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 608شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 609شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 610شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...611شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 612شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...613شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 614شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...615شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...616شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...617شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 618شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 619شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 620شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...621شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...622شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!623شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 624شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 625شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...626شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 627شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 628شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 629شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 630شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...631شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 632شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 633شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 634شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...635شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 636شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 637شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...638شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 639شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...640شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 641شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...642شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 643شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 644شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 645شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 646شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...647شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 648شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 649شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 650شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 651شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 652شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 653شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 654شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 655شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...656شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 657شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...658شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 659شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 660شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 661شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 662شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 663شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...664شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...665شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 666شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 667شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...668شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...669شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...670شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 671شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 672شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 673شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...674شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...675شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...676شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 677شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 678شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 679شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 680شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 681شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...682شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 683شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...684شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...685شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...686شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...687شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...688شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...689شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...690شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...691شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 692شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 693شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...694شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 695شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 696شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...697شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...698شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...699شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...700شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 701شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...702شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...703شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 704شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 705شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 706شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...707شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 708شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 709شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...710شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...711شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 712شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...713شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 714شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...715شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...716شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 717شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 718شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 719شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...720شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...721شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...722شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...723شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 724شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 725شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...726شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...727شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 728شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...729شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 730شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...731شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟732شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...733شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...734شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...735شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 736شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...737شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 738شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 739شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 740شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...741شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 742شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 743شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 744شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...745شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 746شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...747شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...748شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...749شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 750شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...751شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...752شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...753شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 754شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...755شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 756شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...757شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...758شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 759شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 760شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 761شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 762شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 763شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ