کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نخل را باد خزان تنها نه عریان کرد و رفت
    برگ عیشش عندلیبان را پریشان کرد و رفت
    مشفق قیقاچی که آن برگشته مژگان کرد و رفت
    لاله زار سینهٔ ما را نیستان کرد و رفت
    رنگ و بویی کز رخ و زلفش نسیم اندوخت دوش
    صبحگاهان صرف تعمیر گلستان کرد و رفت
    شوخ رنگین جلوهٔ من تا از این وادی گذشت
    دشت را از لاله خون دل به دامان کرد و رفت
    کار دل با تیغ ابرویی است کز نظاره ای
    چشم را بر روی ما زخم نمایان کرد و رفت
    تخم اشکی هر که امروز از پشیمانی فشاند
    بهر خود صحرای محشر را گلستان کرد و رفت
    از سر زلف که آمد رو به این وادی نسیم
    خاطر آسوده ام جویا پریشان کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha