به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۲۳۲: حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است

1770عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است
فرصت امروز صرف کار فردا کردن است
بهر شهرت گوشه گیریهای ارباب ریا
خویش را چون بوی گل در پرده رسوا کردن است
در خمار باده استغنا زدن بر می فروش
ناز بیجای گدا بر اهل دنیا کردن است
ساختن با کنج تنهایی ز عزلت خویش را
بهر سیر خلد امروزش مهیا کردن است
جستن از تنهای خاکی پرتو اظهار حق
مهر را در ذرهٔ ناچیز پیدا کردن ا ست
دور بینی می کند از عینک دل دیده اش
هر کرا امروز فکر کار فردا کردن است
هیچکس از خرقه پوشی تارک دنیا نشد
ترک خود کردن بر ما ترک دنیا کردن است
نشکفد هرگز به روی ما گل رخسار یار
بی دماغی کار او در کار جویا کردن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۳۱: ز وانمود پریشانی ام چو گل عار است 2شمارهٔ ۲۳۲: حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است 3شمارهٔ ۲۳۳: طرهٔ مشکین چو جانان دسته بست 4شمارهٔ ۲۳۴: بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده ...5شمارهٔ ۲۳۵: در توبه کوش، توبه حصار سلامت است 6شمارهٔ ۲۳۶: هیچ اثر از پختگی ها با زبان معلوم ...7شمارهٔ ۲۳۷: دل که از بالای چشمت در گناه افتاد ...8شمارهٔ ۲۳۸: تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گر ...9شمارهٔ ۲۳۹: نهادی بر دلم ای نازنین دست 10شمارهٔ ۲۴۰: از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست 11شمارهٔ ۲۴۱: غافل از حق گر باو شد جام می هشیار ...12شمارهٔ ۲۴۲: مانده در جهل مرکب آنکه لوحش ساده ...13شمارهٔ ۲۴۳: هست آنچه از زبان تو بیگانه نام ما ...14شمارهٔ ۲۴۴: نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یا ...15شمارهٔ ۲۴۵: جان چیست؟ عمر من که نیارم از آن گ ...16شمارهٔ ۲۴۶: همتم کم نتواند برداشت 17شمارهٔ ۲۴۷: گلشن در این بهار نه تنها شکفته اس ...18شمارهٔ ۲۴۸: گرنه اشک از دیده در هجران یار افت ...19شمارهٔ ۲۴۹: قبای پاره نصیبش زچرخ مینایی است 20شمارهٔ ۲۵۰: شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مان ...21شمارهٔ ۲۵۱: سرتاسر آفاق به فرمان خط اوست 22شمارهٔ ۲۵۲: دور از تو هر لبی که می ناب خورده ...23شمارهٔ ۲۵۳: دل به غیر از باده زار و ناتوان اف ...24شمارهٔ ۲۵۴: چشمت که ز خون ما شرابی است 25شمارهٔ ۲۵۵: همین نه لاله به داغ تو ای سمنبر س ...26شمارهٔ ۲۵۶: همین نه لعل ترا معجز دم عیساست 27شمارهٔ ۲۵۷: در تماشای رخت تاب و توان از ما نی ...28شمارهٔ ۲۵۸: هر غنچه به گلشن دل مأیوس بهار است 29شمارهٔ ۲۵۹: باز در جیب و کنارم همه خون ریخته ...30شمارهٔ ۲۶۰: تا تو رفتی صحن گلشن کشت آفت دیده ...31شمارهٔ ۲۶۱: کوکب به فلک زآتش پنهان که جسته اس ...32شمارهٔ ۲۶۲: چسبیده بهم گرچه لب از شهد نکاتت 33شمارهٔ ۲۶۳: چه دور گر به زبان تو دل موافق نیس ...34شمارهٔ ۲۶۴: سوختن شمع شبستان زمن آموخته است 35شمارهٔ ۲۶۵: به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت 36شمارهٔ ۲۶۶: زان لب که نوشداروی جانهای خسته اس ...37شمارهٔ ۲۶۷: اشک حسرت روشنی افزای چشم تر بس اس ...38شمارهٔ ۲۶۸: از روی نو خط تو دل زار من شکفت 39شمارهٔ ۲۶۹: تنها نه قلب دل نگه او شکسته است 40شمارهٔ ۲۷۰: پیوسته ذوق باده چو خون در دل من ا ...41شمارهٔ ۲۷۱: درویشیم به حشمت دارا برابر است 42شمارهٔ ۲۷۲: دل افروخته را آفت افسردن نیست 43شمارهٔ ۲۷۳: این ماه چارده که ترا در برابر است 44شمارهٔ ۲۷۴: رهزن دین و دلم آن نرگس جادو بس اس ...45شمارهٔ ۲۷۵: هر که او با قامت خم گشته غافل خفت ...46شمارهٔ ۲۷۶: کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده اس ...47شمارهٔ ۲۷۷: لعلت مرا به کام دل آب حیات ریخت 48شمارهٔ ۲۷۸: تا نقاب از عارض آن سرو چمن پیرا گ ...49شمارهٔ ۲۷۹: خامشی با وضع شوخ آن صنم پیوسته اس ...50شمارهٔ ۲۸۰: صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت 51شمارهٔ ۲۸۱: هیچگه بی پیچ و تاب این جسم غم فرس ...52شمارهٔ ۲۸۲: خوش است بوسه بر آن لعل خط دمیده خ ...53شمارهٔ ۲۸۳: به آب و تاب حسنش عشقباز است 54شمارهٔ ۲۸۴: تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده ...55شمارهٔ ۲۸۵: رفتن از خویش به یادش سفر مردان اس ...56شمارهٔ ۲۸۶: چرخ خاکستری از آتش سودای من است 57شمارهٔ ۲۸۷: شد دعای ناتوانان تا اجابت گاه راس ...58شمارهٔ ۲۸۸: از آن، شکفتگی ای بی تو گل به باغ ...59شمارهٔ ۲۸۹: چرخ را از تو نکو روی تری یاد کجاس ...60شمارهٔ ۲۹۰: فتاد تا دلم آن مست شوخ و شنگ شکست 61شمارهٔ ۲۹۱: از سیه مستی ندانم گل چه و گلشن کج ...62شمارهٔ ۲۹۲: دختر رز خلف سلسلهٔ بیهوشی است 63شمارهٔ ۲۹۳: جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ری ...64شمارهٔ ۲۹۴: همین نه مصرع موزون تراقد دلجوست 65شمارهٔ ۲۹۵: با اسیران نازها امروز زنجیر تو دا ...66شمارهٔ ۲۹۶: در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود 67شمارهٔ ۲۹۷: شکرین لعل او مکیدهٔ ماست 68شمارهٔ ۲۹۸: دیار غربتم آنجا بود که انجمن است 69شمارهٔ ۲۹۹: بیدلی را که گلشن داغ و چمن هامون ...70شمارهٔ ۳۰۰: زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است 71شمارهٔ ۳۰۱: می تواند در نظر نقش خیال یار بست 72شمارهٔ ۳۰۲: آرام تو نشانهٔ هواداران دل است 73شمارهٔ ۳۰۳: از سوز سینه مغز سرم در گرفته است 74شمارهٔ ۳۰۴: مهی که مهر رخش در ضمیر ما گرم است 75شمارهٔ ۳۰۵: عالم آب است جام می زدست ما شکست 76شمارهٔ ۳۰۶: آنچه هرگز محرم گوشت نشد داد من اس ...77شمارهٔ ۳۰۷: سرمهٔ گردون به چشمم گرد راهی بیش ...78شمارهٔ ۳۰۸: دور از تو درونم همه باغ از گل داغ ...79شمارهٔ ۳۰۹: دل گرفتار است تا گردآور سیم و زر ...80شمارهٔ ۳۱۰: دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت 81شمارهٔ ۳۱۱: بر آفتاب عارض او خال مشکبوست 82شمارهٔ ۳۱۲: پیش اهل دل دهان خنده زخم تن بس اس ...83شمارهٔ ۳۱۳: جنس آسایش متاع کشور بیگانگی است 84شمارهٔ ۳۱۴: محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست 85شمارهٔ ۳۱۵: تا کمان ابروش از چرب نرمی دلکش اس ...86شمارهٔ ۳۱۶: در مشربی که مسلک و منزل برابر است 87شمارهٔ ۳۱۷: آسوده دلی که بی قرار است 88شمارهٔ ۳۱۸: نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف 89شمارهٔ ۳۱۹: تا کام خواهش از می بی غش گرفته اس ...90شمارهٔ ۳۲۰: نخل را باد خزان تنها نه عریان کرد ...91شمارهٔ ۳۲۱: آشوب جهان فتنهٔ ایام همین است 92شمارهٔ ۳۲۲: تویی که موج می ناب ارغوان لب تست 93شمارهٔ ۳۲۳: شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است 94شمارهٔ ۳۲۴: بی لب لعلش کباب در نمک خوابیده ای ...95شمارهٔ ۳۲۵: تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست 96شمارهٔ ۳۲۶: چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده ...97شمارهٔ ۳۲۷: حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست 98شمارهٔ ۳۲۸: برخاک آنچه از مژهٔ ما چکیده است 99شمارهٔ ۳۲۹: از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست 100شمارهٔ ۳۳۰: زاهد از دنیا پی تحصیل سیم و زر گذ ...101شمارهٔ ۳۳۱: خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است 102شمارهٔ ۳۳۲: لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است 103شمارهٔ ۳۳۳: بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس ا ...104شمارهٔ ۳۳۴: از موج چین، جبین هر آن کس که ساده ...105شمارهٔ ۳۳۵: ناخنی گر می زند بر دل نوای سازهاس ...106شمارهٔ ۳۳۶: کم گرفتن عشق را بسیار کافر نعمتی ...107شمارهٔ ۳۳۷: آرام در مقام رضای خدا گرفت 108شمارهٔ ۳۳۸: کام دو جهان در قدم زاری دلهاست 109شمارهٔ ۳۳۹: آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است 110شمارهٔ ۳۴۰: رفتی و حال دل از بسیاری غم درهم ا ...111شمارهٔ ۳۴۱: زبان که منصب او پادشاهی سخن است 112شمارهٔ ۳۴۲: خون دل تا شراب احمر ماست 113شمارهٔ ۳۴۳: مهربانی با خلایق پاسبان دولت است 114شمارهٔ ۳۴۴: قسمت هر کس زنعمت خانه اش پیمانه ا ...115شمارهٔ ۳۴۵: سرگرانی زلف جانان با خط شبرنگ داش ...116شمارهٔ ۳۴۶: دست در کار زن آخر نه ترا کاری هست 117شمارهٔ ۳۴۷: در حریمش دل و جان باخته می باید ر ...118شمارهٔ ۳۴۸: در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماس ...119شمارهٔ ۳۴۹: هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه ...120شمارهٔ ۳۵۰: آن را که غباری به رخ از تربت طوس ...121شمارهٔ ۳۵۱: تنها نه در ره تو مرا شمع آه سوخت 122شمارهٔ ۳۵۲: لقمهٔ بی تلخی و زرد و بالم آرزوست 123شمارهٔ ۳۵۳: وقت خود را هر که بهر این و آن گم ...124شمارهٔ ۳۵۴: از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخا ...125شمارهٔ ۳۵۵: در غم شاه شهیدان زار می باید گریس ...126شمارهٔ ۳۵۶: آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت 127شمارهٔ ۳۵۷: چشم دل بگشا که جوش حسن اوست 128شمارهٔ ۳۵۸: حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست 129شمارهٔ ۳۵۹: کجا روم که به دردم رسید و هیچ نگف ...130شمارهٔ ۳۶۰: مه است روی تو یا آفتاب ازین دو کد ...131شمارهٔ ۳۶۱: عالم از جوش بهاران چه بسامان شده ...132شمارهٔ ۳۶۲: بهر روزی دلم غمین نیست 133شمارهٔ ۳۶۳: به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ ا ...134شمارهٔ ۳۶۴: رقص او تنها نه گرم پیچ و تابم کرد ...135شمارهٔ ۳۶۵: هر دلی کز دست شد پابست اوست 136شمارهٔ ۳۶۶: چشم از عارض او خون جگر اندودست 137شمارهٔ ۳۶۷: غافلی کز جور خواهی شیشهٔ دلها شکس ...138شمارهٔ ۳۶۸: عاشقان را با پریشانی ست پیمانی در ...139شمارهٔ ۳۶۹: شوخ بیدادگری همچو تو در عالم نیست 140شمارهٔ ۳۷۰: به آب و رنگ حسن او چمن نیست 141شمارهٔ ۳۷۱: دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رف ...142شمارهٔ ۳۷۲: شمع گل بر کردهٔ نور چراغ حسن اوست 143شمارهٔ ۳۷۳: آن نور که هر ذره ازو در لمعان است 144شمارهٔ ۳۷۴: تا لبم همزبان خاموشی است 145شمارهٔ ۳۷۵: بدکاره رحمت از چه سبب چشمداشت داش ...146شمارهٔ ۳۷۶: گرداب بحر عشق مرا آشیانه ای است 147شمارهٔ ۳۷۷: ای خوش آنکس کو گلی از گلشن دل چید ...148شمارهٔ ۳۷۸: آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من ...149شمارهٔ ۳۷۹: از شعاع روی او آفتاب درتاب است 150شمارهٔ ۳۸۰: آنکه کوه درد را بر آه بی بنیاد بس ...151شمارهٔ ۳۸۱: همچو گلبن غرق خون شد سرو آهم بی ر ...152شمارهٔ ۳۸۲: نونهال من بسی از شاخ گل رعناتر اس ...153شمارهٔ ۳۸۳: مرا خون دل از دست جانانه ای است 154شمارهٔ ۳۸۴: نبود دلی که در طلب اعتبار نیست 155شمارهٔ ۳۸۵: در عشق فتح باب دل از اضطراب هاست 156شمارهٔ ۳۸۶: ای خودآرا ترسم از پهلوی دلآزاریت 157شمارهٔ ۳۸۷: با تو در پیری دلم جویای الفت گشته ...158شمارهٔ ۳۸۸: سهل باشد دل گر آن چشم سیه دزدیده ...159شمارهٔ ۳۸۹: پیوسته عشق درصدد خودنمایی است 160شمارهٔ ۳۹۰: ابروست که بر چهرهٔ دلدار بلند است 161شمارهٔ ۳۹۱: دیدم کلاه ابروی آن کجکلاه کج 162شمارهٔ ۳۹۲: شد در آگاهی یکی صد زو دل دانا چو ...163شمارهٔ ۳۹۳: ریزد از هر حلقهٔ آن زلف عنبر بار ...164شمارهٔ ۳۹۴: دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو ص ...165شمارهٔ ۳۹۵: با صفای سینه دایم توامانم همچو صب ...166شمارهٔ ۳۹۶: هر کس شود اسیر تو بالا بلند شوخ 167شمارهٔ ۳۹۷: نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل ...168شمارهٔ ۳۹۸: بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن می کشد 169شمارهٔ ۳۹۹: دل وارسته را پروای سیم و زر نمی ب ...170شمارهٔ ۴۰۰: شکوه عشق به پا سقف آسمان دارد 171شمارهٔ ۴۰۱: چو شوخ چشمی خود را ز روی آینه دید 172شمارهٔ ۴۰۲: شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند 173شمارهٔ ۴۰۳: توصیف تو از بشر نیاید 174شمارهٔ ۴۰۴: جگر در تشنگی جان بخشیی کز آب می ب ...175شمارهٔ ۴۰۵: نجابت هر که با دولت چو خورشید بری ...176شمارهٔ ۴۰۶: چو دست جرأتش طرح شکار شیر می ریزد 177شمارهٔ ۴۰۷: لبت از خود شراب می طلبد 178شمارهٔ ۴۰۸: چون مصور صورت آن جان جانان می کشد 179شمارهٔ ۴۰۹: بسکه از حیرت به جا در اول رفتار م ...180شمارهٔ ۴۱۰: کسیکه رفتن ازین نشئه در نظر دارد 181شمارهٔ ۴۱۱: مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برو ...182شمارهٔ ۴۱۲: مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند 183شمارهٔ ۴۱۳: عبث دل از غم آن شوخ کافرکیش می پی ...184شمارهٔ ۴۱۴: با رقیبان مکن الفت به محبت سوگند 185شمارهٔ ۴۱۵: چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد 186شمارهٔ ۴۱۶: در کنار خویش هر کس آن برو دوش آور ...187شمارهٔ ۴۱۷: دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد 188شمارهٔ ۴۱۸: چو شمع جلوه شبها عارض جانانه می س ...189شمارهٔ ۴۱۹: دل که در او سوز عشق راه ندارد 190شمارهٔ ۴۲۰: هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد 191شمارهٔ ۴۲۱: آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود 192شمارهٔ ۴۲۲: دل از ازل چو غنچه گریبان دریده بو ...193شمارهٔ ۴۲۳: در وسعتگه مشرب به رخم واکردند 194شمارهٔ ۴۲۴: نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد 195شمارهٔ ۴۲۵: هر موج خون به سینه مرا تیغ کین زن ...196شمارهٔ ۴۲۶: روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می ...197شمارهٔ ۴۲۷: آنچه با دل چشم آن ترک ستمگر می کن ...198شمارهٔ ۴۲۸: نازنینان را شکوه حسن با تمکین کند 199شمارهٔ ۴۲۹: هر گه پی بیداد غمت چنگ برآورد 200شمارهٔ ۴۳۰: باطنم را روشنی از عشق بی اندازه ش ...201شمارهٔ ۴۳۱: به مردن کی جدا عاشق از آن بی باک ...202شمارهٔ ۴۳۲: چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام ...203شمارهٔ ۴۳۳: کمند انداز شوخی همچو آن گیسو نمی ...204شمارهٔ ۴۳۴: بی قراران ترا تا خلعت جان داده ان ...205شمارهٔ ۴۳۵: گر سری در محفل آن چهره گلناری کشد 206شمارهٔ ۴۳۶: چه کارم بی گل روی تو گلزار جهان آ ...207شمارهٔ ۴۳۷: با زخم ما مباد کسی مرهمی کند 208شمارهٔ ۴۳۸: دل از بس سوی رخسار تو باشد 209شمارهٔ ۴۳۹: دل زجانانه می تواند باشد 210شمارهٔ ۴۴۰: فکر جمعیت مرا خاطر پریشان می کند 211شمارهٔ ۴۴۱: طپیدنها در دل می زند دلدار می آید 212شمارهٔ ۴۴۲: شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ ...213شمارهٔ ۴۴۳: جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش ...214شمارهٔ ۴۴۴: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ...215شمارهٔ ۴۴۵: گل در چمن از رشک تو آرام ندارد 216شمارهٔ ۴۴۶: غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تا ...217شمارهٔ ۴۴۷: به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم ...218شمارهٔ ۴۴۸: چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید 219شمارهٔ ۴۴۹: به صد محنت دهان ما ز روزی بهره ور ...220شمارهٔ ۴۵۰: همچو جوهر همه تن دیدهٔ حیران کردن ...221شمارهٔ ۴۵۱: کردی چو کباب ستم عشوه گری چند 222شمارهٔ ۴۵۲: گر نباشد بزم حیرانی نظر نتوان گشو ...223شمارهٔ ۴۵۳: سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مبا ...224شمارهٔ ۴۵۴: بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند 225شمارهٔ ۴۵۵: از بصیرت جوش اشکش بسکه فارغبال کر ...226شمارهٔ ۴۵۶: سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخی ...227شمارهٔ ۴۵۷: چون بهار جلوهٔ شوخش چمن پرور شود 228شمارهٔ ۴۵۸: گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خو ...229شمارهٔ ۴۵۹: دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی گی ...230شمارهٔ ۴۶۰: چنان فکر میان نازک او لاغرم دارد 231شمارهٔ ۴۶۱: نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش ...232شمارهٔ ۴۶۲: گریهٔ مستی شگون دارد حریفان سر کن ...233شمارهٔ ۴۶۳: در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد 234شمارهٔ ۴۶۴: دل از عشق مجازی کی مرا مسرور می گ ...235شمارهٔ ۴۶۵: هر کس ز تو چشم کام دارد 236شمارهٔ ۴۶۶: چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود 237شمارهٔ ۴۶۷: در شب هجران که یادت طاقت از من می ...238شمارهٔ ۴۶۸: به گردون آفتاب چون گرد دامن افشان ...239شمارهٔ ۴۶۹: دلم در رقص مانند شرر از ساز می آی ...240شمارهٔ ۴۷۰: رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ...241شمارهٔ ۴۷۱: شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم ...242شمارهٔ ۴۷۲: آنانکه جام مهر تو بر سر کشیده اند 243شمارهٔ ۴۷۳: از باغ رفت و گل خون دایم به جام د ...244شمارهٔ ۴۷۴: اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر ...245شمارهٔ ۴۷۵: طول زلفت کم زقامت نیست گر سنجی بگ ...246شمارهٔ ۴۷۶: بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله ...247شمارهٔ ۴۷۷: تو آفت دل و جان نزار خواهی شد 248شمارهٔ ۴۷۸: در این صحرا به گوشم شور محزونی نم ...249شمارهٔ ۴۷۹: سراپا را چو در رخت زمردفام می پیچ ...250شمارهٔ ۴۸۰: امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد 251شمارهٔ ۴۸۱: آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند 252شمارهٔ ۴۸۲: ترک همره رهنمای کوی ماه من بود 253شمارهٔ ۴۸۳: آه تا برخاست از دل اشک غلطان می ش ...254شمارهٔ ۴۸۴: چو یادم ابروی آن ماه عالمگیر می آ ...255شمارهٔ ۴۸۵: ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را م ...256شمارهٔ ۴۸۶: حسن صوتی آتش افروز دل من می شود 257شمارهٔ ۴۸۷: ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریز ...258شمارهٔ ۴۸۸: جان آزاد گرفتار تن زار بماند 259شمارهٔ ۴۸۹: زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردار ...260شمارهٔ ۴۹۰: سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ...261شمارهٔ ۴۹۱: عیب نخوت در لباس فقر عریان تر شود 262شمارهٔ ۴۹۲: پیش از آن دم که قضا در پی ایجادم ...263شمارهٔ ۴۹۳: دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد 264شمارهٔ ۴۹۴: چو مست باده رخ از روزنی برون آرد 265شمارهٔ ۴۹۵: دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد 266شمارهٔ ۴۹۶: میان او که در اندیشه در نمی آید 267شمارهٔ ۴۹۷: چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می ...268شمارهٔ ۴۹۸: عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد 269شمارهٔ ۴۹۹: بیدلی کو واله دیدار آن طناز ماند 270شمارهٔ ۵۰۰: زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگ ...271شمارهٔ ۵۰۱: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند 272شمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند 273شمارهٔ ۵۰۳: مانع سوز دل خستگی آزرم شود 274شمارهٔ ۵۰۴: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد 275شمارهٔ ۵۰۵: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند 276شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...277شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...278شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 279شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 280شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 281شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...282شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...283شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...284شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 285شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 286شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...287شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 288شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...289شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 290شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 291شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 292شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 293شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...294شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 295شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 296شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 297شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...298شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 299شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...300شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 301شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 302شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 303شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...304شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...305شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 306شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 307شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...308شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 309شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 310شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 311شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 312شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 313شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...314شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...315شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...316شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 317شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 318شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...319شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...320شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 321شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...322شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...323شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...324شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...325شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 326شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...327شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...328شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 329شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...330شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 331شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...332شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 333شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...334شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 335شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...336شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...337شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...338شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...339شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 340شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...341شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...342شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...343شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...344شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...345شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...346شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 347شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...348شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 349شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...350شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 351شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 352شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 353شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...354شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...355شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...356شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 357شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...358شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 359شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 360شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 361شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 362شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...363شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 364شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 365شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...366شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...367شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 368شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...369شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...370شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 371شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...372شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...373شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 374شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...375شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...376شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...377شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...378شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 379شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...380شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...381شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...382شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...383شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 384شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 385شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 386شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...387شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 388شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 389شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...390شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...391شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...392شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...393شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 394شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...395شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 396شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 397شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 398شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...399شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 400شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 401شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 402شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 403شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 404شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 405شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 406شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...407شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...408شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...409شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...410شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 411شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 412شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 413شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 414شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...415شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...416شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 417شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...418شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 419شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...420شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...421شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 422شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 423شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 424شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 425شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 426شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 427شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...428شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...429شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 430شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...431شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...432شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...433شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 434شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...435شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 436شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...437شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...438شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 439شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...440شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...441شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 442شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...443شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...444شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 445شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...446شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 447شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...448شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...449شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 450شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...451شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 452شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 453شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...454شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 455شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...456شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...457شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 458شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 459شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...460شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 461شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 462شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 463شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 464شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...465شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...466شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 467شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 468شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...469شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 470شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 471شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...472شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...473شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 474شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...475شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 476شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 477شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 478شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 479شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...480شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...481شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...482شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...483شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 484شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 485شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 486شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...487شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 488شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...489شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 490شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...491شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...492شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 493شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 494شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 495شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...496شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 497شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 498شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...499شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 500شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...501شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 502شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...503شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 504شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 505شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...506شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 507شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...508شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 509شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...510شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...511شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...512شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 513شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 514شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...515شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 516شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 517شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...518شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...519شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...520شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...521شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 522شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...523شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...524شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...525شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...526شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 527شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 528شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...529شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 530شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...531شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...532شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 533شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 534شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 535شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...536شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 537شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 538شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 539شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...540شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 541شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 542شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 543شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 544شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 545شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 546شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...547شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...548شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 549شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 550شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 551شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 552شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 553شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...554شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...555شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 556شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 557شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 558شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 559شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...560شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 561شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...562شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 563شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 564شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 565شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 566شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 567شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 568شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 569شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 570شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 571شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 572شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 573شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...574شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...575شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...576شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 577شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 578شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...579شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 580شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 581شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...582شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 583شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 584شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...585شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...586شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 587شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 588شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 589شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...590شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...591شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...592شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...593شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 594شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 595شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...596شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...597شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...598شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 599شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...600شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...601شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 602شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...603شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...604شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 605شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...606شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...607شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 608شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 609شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 610شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 611شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...612شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...613شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 614شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 615شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...616شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...617شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 618شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 619شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...620شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...621شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...622شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...623شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 624شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 625شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 626شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...627شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 628شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 629شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 630شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 631شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 632شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 633شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 634شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 635شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...636شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...637شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...638شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 639شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...640شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 641شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...642شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 643شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...644شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...645شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...646شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...647شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 648شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 649شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 650شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 651شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...652شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 653شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...654شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...655شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...656شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 657شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...658شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 659شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 660شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...661شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...662شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 663شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 664شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 665شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 666شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 667شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...668شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 669شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...670شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...671شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...672شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 673شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 674شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...675شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 676شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 677شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 678شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...679شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...680شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 681شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 682شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 683شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 684شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...685شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...686شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 687شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 688شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 689شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...690شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 691شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...692شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...693شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 694شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 695شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 696شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...697شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 698شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...699شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 700شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...701شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...702شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...703شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 704شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 705شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 706شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...707شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...708شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!709شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 710شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 711شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...712شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 713شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 714شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 715شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 716شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...717شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 718شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 719شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 720شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...721شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 722شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 723شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...724شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 725شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...726شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 727شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...728شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 729شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 730شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 731شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 732شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...733شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 734شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 735شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 736شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 737شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 738شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 739شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 740شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 741شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...742شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 743شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...744شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 745شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 746شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 747شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 748شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 749شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...750شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...751شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 752شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 753شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...754شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...755شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...756شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 757شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 758شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 759شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...760شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...761شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...762شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 763شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 764شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 765شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 766شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 767شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...768شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 769شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...770شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...771شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...772شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...773شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...774شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...775شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...776شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...777شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 778شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 779شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...780شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 781شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 782شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...783شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...784شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...785شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...786شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 787شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...788شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...789شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 790شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 791شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 792شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...793شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 794شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 795شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...796شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...797شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 798شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...799شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 800شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...801شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...802شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 803شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 804شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 805شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...806شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...807شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...808شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...809شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 810شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 811شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...812شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...813شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 814شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...815شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 816شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...817شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟818شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...819شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...820شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...821شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 822شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...823شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 824شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 825شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 826شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...827شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 828شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 829شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 830شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...831شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 832شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...833شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...834شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...835شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 836شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...837شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...838شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...839شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 840شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...841شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 842شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...843شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...844شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 845شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 846شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 847شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 848شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 849شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ