کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل به غیر از باده زار و ناتوان افتاده است
    چارهٔ کارش همین آتش به جان افتاده است
    تا دلم در فکر رخسار بتان افتاده است
    همچو مینای می اش آتش به جان افتاده است
    هر کرا نبود به رنگ ماه از دریوزه عار
    طشت رسوایی زبام آسمان افتاده است
    بلبل نطقم زجوش حیرت نور رخش
    همچو شمع صبحگاهی از زبان افتاده است
    با همه اعضا دود چون سایه از دنبال او
    آهویی کز تیر آن ابر و کمان افتاده است
    گر به لطف از خاک برگیرد شود نخل بهشت
    سایه ای کز قد آن سرو روان افتاده است
    ناوک دلدوز او جویا نشانش چون نساخت
    همچو شمعم آتش اندر استخوان افتاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha