به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۱۵۲: ز سرو یار که در برکشیده ام امشب

1590عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز سرو یار که در برکشیده ام امشب
بغل بغل گل آغوش چیده ام امشب
به راه شوق تو مانند شمع در ره باد
زچشم منتظر خود چکیده ام امشب
ز رفتن تو چنان دل فسرده ام که بس است
دهان قهقهه جیب دریده ام امشب
خیال گلشن کوی تو خوابم از سر برد
شمیم گل شده رنگ پریده ام امشب
سخن چون شیرهٔ جان سالها چکد ز لبم
به اینکه لعل لبت را مکیده ام امشب
به شاهراه طریقت رسیده ام جویا
به کوچه باغ دو زلفش دویده ام امشب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۱: فصل خزان رویم به سیر کنار آب 2شمارهٔ ۱۵۲: ز سرو یار که در برکشیده ام امشب 3شمارهٔ ۱۵۳: زور شور گریه ای می شد به خواب 4شمارهٔ ۱۵۴: خیال غنچهٔ لعلی چو هوشم در سر است ...5شمارهٔ ۱۵۵: به جام می لبی کرد آشنا جانانه ام ...6شمارهٔ ۱۵۶: از تف آه من بسان حباب 7شمارهٔ ۱۵۷: احمد مرسل که عالم جمله در تسخیر ا ...8شمارهٔ ۱۵۸: زهر چشم آلوده بود این باده کاندر ...9شمارهٔ ۱۵۹: مست و بیخود شوخ من افتاده است 10شمارهٔ ۱۶۰: دل هجران زده از سیر گلستان سیر اس ...11شمارهٔ ۱۶۱: آبی ز دانهٔ عنب ای دل چشیدنی است 12شمارهٔ ۱۶۲: ترا کاری بجز جور و جفا نیست 13شمارهٔ ۱۶۳: رخ نمودی و جهانی به تماشا برخاست 14شمارهٔ ۱۶۴: خون خوردن اینقدر پی تحصیل مال چیس ...15شمارهٔ ۱۶۵: زدل جز عجز و زاری خوشنما نیست 16شمارهٔ ۱۶۶: با اشک تا ز دیده به رویم چکیده اس ...17شمارهٔ ۱۶۷: دارد حیات، عالمی و جان پدید نیست 18شمارهٔ ۱۶۸: هر نالهٔ دل من آواز دلگشایی است 19شمارهٔ ۱۶۹: نه همین رشک رخ و زلفش گل و سنبل گ ...20شمارهٔ ۱۷۰: موسم جوش گل و نسترن است 21شمارهٔ ۱۷۱: خط پشت لب میگون تو عنوان گل است 22شمارهٔ ۱۷۲: گر بخرامد، نسیم خلد برین است 23شمارهٔ ۱۷۳: از دور عشقباز ترا می توان شناخت 24شمارهٔ ۱۷۴: بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس ا ...25شمارهٔ ۱۷۵: آنکه میخانه ز انداز نگاهش طرح است 26شمارهٔ ۱۷۶: رفتن زخود به دشت جنون هادی من است 27شمارهٔ ۱۷۷: آرامم از خط تو رمیدن گرفته است 28شمارهٔ ۱۷۸: راه عشق است اینکه در هر گام صد جا ...29شمارهٔ ۱۷۹: دارم سری که سرخوش صهبای بیخودیست 30شمارهٔ ۱۸۰: سررشتهٔ امل همه ای دل به دست تست 31شمارهٔ ۱۸۱: لخت دل دور از تو امشب در گلوی غنچ ...32شمارهٔ ۱۸۲: دل ز پهلوی تن خاکی است گر بیدار ن ...33شمارهٔ ۱۸۳: عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده ...34شمارهٔ ۱۸۴: جان اسیر تست تا تیغت به خونم مایل ...35شمارهٔ ۱۸۵: چون نیاساید دل از هجر بتان در زیر ...36شمارهٔ ۱۸۶: بسکه گرد کلفتش بسته است راه از شش ...37شمارهٔ ۱۸۷: گل در چمن چو عارض او دلفریب نیست 38شمارهٔ ۱۸۸: از صفای خاطر ما هیچکس آگاه نیست 39شمارهٔ ۱۸۹: دیده از فیض تو پریخانه شده است 40شمارهٔ ۱۹۰: بی تو دل را سیر گلشن باعث آرام نی ...41شمارهٔ ۱۹۱: از باده غنچهٔ دل آن سیمبر شکفت 42شمارهٔ ۱۹۲: مایه ای از خون دل و زگریه سامانی ...43شمارهٔ ۱۹۳: عشق آنجا کز پی ایجاد عالم رنگ ریخ ...44شمارهٔ ۱۹۴: در جهان بی اعتباری اعتبار عاشقی ا ...45شمارهٔ ۱۹۵: ببازد غنچه رنگ از خجلت لعل قدح نو ...46شمارهٔ ۱۹۶: محتسب امشب سبوی باده ام را پاک ری ...47شمارهٔ ۱۹۷: دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست 48شمارهٔ ۱۹۸: بوالهوس را راز عشق او نهفتن رسم ن ...49شمارهٔ ۱۹۹: تا هوای شمع رویت در سر پروانه است 50شمارهٔ ۲۰۰: همتم تا دست پر زور هوس پیچیده است 51شمارهٔ ۲۰۱: بسکه رنگین جلوه از لخت دل شیدای م ...52شمارهٔ ۲۰۲: دل و ستم ز کار افتاد از پرکاری چش ...53شمارهٔ ۲۰۳: هر کس محروم از جوانی است 54شمارهٔ ۲۰۴: از گفتگو اشاره به دل آشناتر است 55شمارهٔ ۲۰۵: شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم ند ...56شمارهٔ ۲۰۶: با بال شوق در چمن قدس طایر است 57شمارهٔ ۲۰۷: دل که بزم عشقبازی را بسامان چیده ...58شمارهٔ ۲۰۸: بزم ارباب ریا را ساغری در کار نیس ...59شمارهٔ ۲۰۹: در زنگ ابر هر قدر آیینه هواست 60شمارهٔ ۲۱۰: شکست رنگ نگارم شد از شراب درست 61شمارهٔ ۲۱۱: یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد دا ...62شمارهٔ ۲۱۲: مهربانیهای پنهان را مزاج کاین ازو ...63شمارهٔ ۲۱۳: بی او هجوم غم دل بی کینه را شکست 64شمارهٔ ۲۱۴: باغ خوش از سبزه و ز سنبل از آنهم ...65شمارهٔ ۲۱۵: ذوق درویشی ام از عالم اسباب بس اس ...66شمارهٔ ۲۱۶: خط آزادی است دل را خط مرغوب لبت 67شمارهٔ ۲۱۷: در حقیقت مقصد جسم و مراد دل یکی ا ...68شمارهٔ ۲۱۸: هر کرا دل بی غبار کینه است 69شمارهٔ ۲۱۹: حسن حیرت آفرینش جلوه پیرایی گرفت 70شمارهٔ ۲۲۰: پرده از کار تو بی باکی صهبا برداش ...71شمارهٔ ۲۲۱: برای منصب خاشاک روبی نجف است 72شمارهٔ ۲۲۲: لب چو مینا بگشود انجمنی خندان ساخ ...73شمارهٔ ۲۲۳: می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشت ...74شمارهٔ ۲۲۴: دشمن جان و تنش تاج زر است 75شمارهٔ ۲۲۵: اضطرابم آتش رخسار او را دامن است 76شمارهٔ ۲۲۶: هر دلی آیینه دار صورت اندیشه ای ا ...77شمارهٔ ۲۲۷: وارستگی از خویش ترا رهبر فیض است 78شمارهٔ ۲۲۸: دل که کارش با کریم افتاده در فرخن ...79شمارهٔ ۲۲۹: صفای پیکرت آئینه دار مهتاب است 80شمارهٔ ۲۳۰: بیا که موسم جوش بهار ییلاق است 81شمارهٔ ۲۳۱: ز وانمود پریشانی ام چو گل عار است 82شمارهٔ ۲۳۲: حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است 83شمارهٔ ۲۳۳: طرهٔ مشکین چو جانان دسته بست 84شمارهٔ ۲۳۴: بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده ...85شمارهٔ ۲۳۵: در توبه کوش، توبه حصار سلامت است 86شمارهٔ ۲۳۶: هیچ اثر از پختگی ها با زبان معلوم ...87شمارهٔ ۲۳۷: دل که از بالای چشمت در گناه افتاد ...88شمارهٔ ۲۳۸: تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گر ...89شمارهٔ ۲۳۹: نهادی بر دلم ای نازنین دست 90شمارهٔ ۲۴۰: از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست 91شمارهٔ ۲۴۱: غافل از حق گر باو شد جام می هشیار ...92شمارهٔ ۲۴۲: مانده در جهل مرکب آنکه لوحش ساده ...93شمارهٔ ۲۴۳: هست آنچه از زبان تو بیگانه نام ما ...94شمارهٔ ۲۴۴: نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یا ...95شمارهٔ ۲۴۵: جان چیست؟ عمر من که نیارم از آن گ ...96شمارهٔ ۲۴۶: همتم کم نتواند برداشت 97شمارهٔ ۲۴۷: گلشن در این بهار نه تنها شکفته اس ...98شمارهٔ ۲۴۸: گرنه اشک از دیده در هجران یار افت ...99شمارهٔ ۲۴۹: قبای پاره نصیبش زچرخ مینایی است 100شمارهٔ ۲۵۰: شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مان ...101شمارهٔ ۲۵۱: سرتاسر آفاق به فرمان خط اوست 102شمارهٔ ۲۵۲: دور از تو هر لبی که می ناب خورده ...103شمارهٔ ۲۵۳: دل به غیر از باده زار و ناتوان اف ...104شمارهٔ ۲۵۴: چشمت که ز خون ما شرابی است 105شمارهٔ ۲۵۵: همین نه لاله به داغ تو ای سمنبر س ...106شمارهٔ ۲۵۶: همین نه لعل ترا معجز دم عیساست 107شمارهٔ ۲۵۷: در تماشای رخت تاب و توان از ما نی ...108شمارهٔ ۲۵۸: هر غنچه به گلشن دل مأیوس بهار است 109شمارهٔ ۲۵۹: باز در جیب و کنارم همه خون ریخته ...110شمارهٔ ۲۶۰: تا تو رفتی صحن گلشن کشت آفت دیده ...111شمارهٔ ۲۶۱: کوکب به فلک زآتش پنهان که جسته اس ...112شمارهٔ ۲۶۲: چسبیده بهم گرچه لب از شهد نکاتت 113شمارهٔ ۲۶۳: چه دور گر به زبان تو دل موافق نیس ...114شمارهٔ ۲۶۴: سوختن شمع شبستان زمن آموخته است 115شمارهٔ ۲۶۵: به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت 116شمارهٔ ۲۶۶: زان لب که نوشداروی جانهای خسته اس ...117شمارهٔ ۲۶۷: اشک حسرت روشنی افزای چشم تر بس اس ...118شمارهٔ ۲۶۸: از روی نو خط تو دل زار من شکفت 119شمارهٔ ۲۶۹: تنها نه قلب دل نگه او شکسته است 120شمارهٔ ۲۷۰: پیوسته ذوق باده چو خون در دل من ا ...121شمارهٔ ۲۷۱: درویشیم به حشمت دارا برابر است 122شمارهٔ ۲۷۲: دل افروخته را آفت افسردن نیست 123شمارهٔ ۲۷۳: این ماه چارده که ترا در برابر است 124شمارهٔ ۲۷۴: رهزن دین و دلم آن نرگس جادو بس اس ...125شمارهٔ ۲۷۵: هر که او با قامت خم گشته غافل خفت ...126شمارهٔ ۲۷۶: کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده اس ...127شمارهٔ ۲۷۷: لعلت مرا به کام دل آب حیات ریخت 128شمارهٔ ۲۷۸: تا نقاب از عارض آن سرو چمن پیرا گ ...129شمارهٔ ۲۷۹: خامشی با وضع شوخ آن صنم پیوسته اس ...130شمارهٔ ۲۸۰: صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت 131شمارهٔ ۲۸۱: هیچگه بی پیچ و تاب این جسم غم فرس ...132شمارهٔ ۲۸۲: خوش است بوسه بر آن لعل خط دمیده خ ...133شمارهٔ ۲۸۳: به آب و تاب حسنش عشقباز است 134شمارهٔ ۲۸۴: تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده ...135شمارهٔ ۲۸۵: رفتن از خویش به یادش سفر مردان اس ...136شمارهٔ ۲۸۶: چرخ خاکستری از آتش سودای من است 137شمارهٔ ۲۸۷: شد دعای ناتوانان تا اجابت گاه راس ...138شمارهٔ ۲۸۸: از آن، شکفتگی ای بی تو گل به باغ ...139شمارهٔ ۲۸۹: چرخ را از تو نکو روی تری یاد کجاس ...140شمارهٔ ۲۹۰: فتاد تا دلم آن مست شوخ و شنگ شکست 141شمارهٔ ۲۹۱: از سیه مستی ندانم گل چه و گلشن کج ...142شمارهٔ ۲۹۲: دختر رز خلف سلسلهٔ بیهوشی است 143شمارهٔ ۲۹۳: جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ری ...144شمارهٔ ۲۹۴: همین نه مصرع موزون تراقد دلجوست 145شمارهٔ ۲۹۵: با اسیران نازها امروز زنجیر تو دا ...146شمارهٔ ۲۹۶: در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود 147شمارهٔ ۲۹۷: شکرین لعل او مکیدهٔ ماست 148شمارهٔ ۲۹۸: دیار غربتم آنجا بود که انجمن است 149شمارهٔ ۲۹۹: بیدلی را که گلشن داغ و چمن هامون ...150شمارهٔ ۳۰۰: زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است 151شمارهٔ ۳۰۱: می تواند در نظر نقش خیال یار بست 152شمارهٔ ۳۰۲: آرام تو نشانهٔ هواداران دل است 153شمارهٔ ۳۰۳: از سوز سینه مغز سرم در گرفته است 154شمارهٔ ۳۰۴: مهی که مهر رخش در ضمیر ما گرم است 155شمارهٔ ۳۰۵: عالم آب است جام می زدست ما شکست 156شمارهٔ ۳۰۶: آنچه هرگز محرم گوشت نشد داد من اس ...157شمارهٔ ۳۰۷: سرمهٔ گردون به چشمم گرد راهی بیش ...158شمارهٔ ۳۰۸: دور از تو درونم همه باغ از گل داغ ...159شمارهٔ ۳۰۹: دل گرفتار است تا گردآور سیم و زر ...160شمارهٔ ۳۱۰: دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت 161شمارهٔ ۳۱۱: بر آفتاب عارض او خال مشکبوست 162شمارهٔ ۳۱۲: پیش اهل دل دهان خنده زخم تن بس اس ...163شمارهٔ ۳۱۳: جنس آسایش متاع کشور بیگانگی است 164شمارهٔ ۳۱۴: محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست 165شمارهٔ ۳۱۵: تا کمان ابروش از چرب نرمی دلکش اس ...166شمارهٔ ۳۱۶: در مشربی که مسلک و منزل برابر است 167شمارهٔ ۳۱۷: آسوده دلی که بی قرار است 168شمارهٔ ۳۱۸: نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف 169شمارهٔ ۳۱۹: تا کام خواهش از می بی غش گرفته اس ...170شمارهٔ ۳۲۰: نخل را باد خزان تنها نه عریان کرد ...171شمارهٔ ۳۲۱: آشوب جهان فتنهٔ ایام همین است 172شمارهٔ ۳۲۲: تویی که موج می ناب ارغوان لب تست 173شمارهٔ ۳۲۳: شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است 174شمارهٔ ۳۲۴: بی لب لعلش کباب در نمک خوابیده ای ...175شمارهٔ ۳۲۵: تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست 176شمارهٔ ۳۲۶: چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده ...177شمارهٔ ۳۲۷: حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست 178شمارهٔ ۳۲۸: برخاک آنچه از مژهٔ ما چکیده است 179شمارهٔ ۳۲۹: از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست 180شمارهٔ ۳۳۰: زاهد از دنیا پی تحصیل سیم و زر گذ ...181شمارهٔ ۳۳۱: خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است 182شمارهٔ ۳۳۲: لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است 183شمارهٔ ۳۳۳: بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس ا ...184شمارهٔ ۳۳۴: از موج چین، جبین هر آن کس که ساده ...185شمارهٔ ۳۳۵: ناخنی گر می زند بر دل نوای سازهاس ...186شمارهٔ ۳۳۶: کم گرفتن عشق را بسیار کافر نعمتی ...187شمارهٔ ۳۳۷: آرام در مقام رضای خدا گرفت 188شمارهٔ ۳۳۸: کام دو جهان در قدم زاری دلهاست 189شمارهٔ ۳۳۹: آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است 190شمارهٔ ۳۴۰: رفتی و حال دل از بسیاری غم درهم ا ...191شمارهٔ ۳۴۱: زبان که منصب او پادشاهی سخن است 192شمارهٔ ۳۴۲: خون دل تا شراب احمر ماست 193شمارهٔ ۳۴۳: مهربانی با خلایق پاسبان دولت است 194شمارهٔ ۳۴۴: قسمت هر کس زنعمت خانه اش پیمانه ا ...195شمارهٔ ۳۴۵: سرگرانی زلف جانان با خط شبرنگ داش ...196شمارهٔ ۳۴۶: دست در کار زن آخر نه ترا کاری هست 197شمارهٔ ۳۴۷: در حریمش دل و جان باخته می باید ر ...198شمارهٔ ۳۴۸: در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماس ...199شمارهٔ ۳۴۹: هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه ...200شمارهٔ ۳۵۰: آن را که غباری به رخ از تربت طوس ...201شمارهٔ ۳۵۱: تنها نه در ره تو مرا شمع آه سوخت 202شمارهٔ ۳۵۲: لقمهٔ بی تلخی و زرد و بالم آرزوست 203شمارهٔ ۳۵۳: وقت خود را هر که بهر این و آن گم ...204شمارهٔ ۳۵۴: از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخا ...205شمارهٔ ۳۵۵: در غم شاه شهیدان زار می باید گریس ...206شمارهٔ ۳۵۶: آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت 207شمارهٔ ۳۵۷: چشم دل بگشا که جوش حسن اوست 208شمارهٔ ۳۵۸: حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست 209شمارهٔ ۳۵۹: کجا روم که به دردم رسید و هیچ نگف ...210شمارهٔ ۳۶۰: مه است روی تو یا آفتاب ازین دو کد ...211شمارهٔ ۳۶۱: عالم از جوش بهاران چه بسامان شده ...212شمارهٔ ۳۶۲: بهر روزی دلم غمین نیست 213شمارهٔ ۳۶۳: به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ ا ...214شمارهٔ ۳۶۴: رقص او تنها نه گرم پیچ و تابم کرد ...215شمارهٔ ۳۶۵: هر دلی کز دست شد پابست اوست 216شمارهٔ ۳۶۶: چشم از عارض او خون جگر اندودست 217شمارهٔ ۳۶۷: غافلی کز جور خواهی شیشهٔ دلها شکس ...218شمارهٔ ۳۶۸: عاشقان را با پریشانی ست پیمانی در ...219شمارهٔ ۳۶۹: شوخ بیدادگری همچو تو در عالم نیست 220شمارهٔ ۳۷۰: به آب و رنگ حسن او چمن نیست 221شمارهٔ ۳۷۱: دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رف ...222شمارهٔ ۳۷۲: شمع گل بر کردهٔ نور چراغ حسن اوست 223شمارهٔ ۳۷۳: آن نور که هر ذره ازو در لمعان است 224شمارهٔ ۳۷۴: تا لبم همزبان خاموشی است 225شمارهٔ ۳۷۵: بدکاره رحمت از چه سبب چشمداشت داش ...226شمارهٔ ۳۷۶: گرداب بحر عشق مرا آشیانه ای است 227شمارهٔ ۳۷۷: ای خوش آنکس کو گلی از گلشن دل چید ...228شمارهٔ ۳۷۸: آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من ...229شمارهٔ ۳۷۹: از شعاع روی او آفتاب درتاب است 230شمارهٔ ۳۸۰: آنکه کوه درد را بر آه بی بنیاد بس ...231شمارهٔ ۳۸۱: همچو گلبن غرق خون شد سرو آهم بی ر ...232شمارهٔ ۳۸۲: نونهال من بسی از شاخ گل رعناتر اس ...233شمارهٔ ۳۸۳: مرا خون دل از دست جانانه ای است 234شمارهٔ ۳۸۴: نبود دلی که در طلب اعتبار نیست 235شمارهٔ ۳۸۵: در عشق فتح باب دل از اضطراب هاست 236شمارهٔ ۳۸۶: ای خودآرا ترسم از پهلوی دلآزاریت 237شمارهٔ ۳۸۷: با تو در پیری دلم جویای الفت گشته ...238شمارهٔ ۳۸۸: سهل باشد دل گر آن چشم سیه دزدیده ...239شمارهٔ ۳۸۹: پیوسته عشق درصدد خودنمایی است 240شمارهٔ ۳۹۰: ابروست که بر چهرهٔ دلدار بلند است 241شمارهٔ ۳۹۱: دیدم کلاه ابروی آن کجکلاه کج 242شمارهٔ ۳۹۲: شد در آگاهی یکی صد زو دل دانا چو ...243شمارهٔ ۳۹۳: ریزد از هر حلقهٔ آن زلف عنبر بار ...244شمارهٔ ۳۹۴: دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو ص ...245شمارهٔ ۳۹۵: با صفای سینه دایم توامانم همچو صب ...246شمارهٔ ۳۹۶: هر کس شود اسیر تو بالا بلند شوخ 247شمارهٔ ۳۹۷: نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل ...248شمارهٔ ۳۹۸: بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن می کشد 249شمارهٔ ۳۹۹: دل وارسته را پروای سیم و زر نمی ب ...250شمارهٔ ۴۰۰: شکوه عشق به پا سقف آسمان دارد 251شمارهٔ ۴۰۱: چو شوخ چشمی خود را ز روی آینه دید 252شمارهٔ ۴۰۲: شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند 253شمارهٔ ۴۰۳: توصیف تو از بشر نیاید 254شمارهٔ ۴۰۴: جگر در تشنگی جان بخشیی کز آب می ب ...255شمارهٔ ۴۰۵: نجابت هر که با دولت چو خورشید بری ...256شمارهٔ ۴۰۶: چو دست جرأتش طرح شکار شیر می ریزد 257شمارهٔ ۴۰۷: لبت از خود شراب می طلبد 258شمارهٔ ۴۰۸: چون مصور صورت آن جان جانان می کشد 259شمارهٔ ۴۰۹: بسکه از حیرت به جا در اول رفتار م ...260شمارهٔ ۴۱۰: کسیکه رفتن ازین نشئه در نظر دارد 261شمارهٔ ۴۱۱: مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برو ...262شمارهٔ ۴۱۲: مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند 263شمارهٔ ۴۱۳: عبث دل از غم آن شوخ کافرکیش می پی ...264شمارهٔ ۴۱۴: با رقیبان مکن الفت به محبت سوگند 265شمارهٔ ۴۱۵: چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد 266شمارهٔ ۴۱۶: در کنار خویش هر کس آن برو دوش آور ...267شمارهٔ ۴۱۷: دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد 268شمارهٔ ۴۱۸: چو شمع جلوه شبها عارض جانانه می س ...269شمارهٔ ۴۱۹: دل که در او سوز عشق راه ندارد 270شمارهٔ ۴۲۰: هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد 271شمارهٔ ۴۲۱: آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود 272شمارهٔ ۴۲۲: دل از ازل چو غنچه گریبان دریده بو ...273شمارهٔ ۴۲۳: در وسعتگه مشرب به رخم واکردند 274شمارهٔ ۴۲۴: نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد 275شمارهٔ ۴۲۵: هر موج خون به سینه مرا تیغ کین زن ...276شمارهٔ ۴۲۶: روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می ...277شمارهٔ ۴۲۷: آنچه با دل چشم آن ترک ستمگر می کن ...278شمارهٔ ۴۲۸: نازنینان را شکوه حسن با تمکین کند 279شمارهٔ ۴۲۹: هر گه پی بیداد غمت چنگ برآورد 280شمارهٔ ۴۳۰: باطنم را روشنی از عشق بی اندازه ش ...281شمارهٔ ۴۳۱: به مردن کی جدا عاشق از آن بی باک ...282شمارهٔ ۴۳۲: چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام ...283شمارهٔ ۴۳۳: کمند انداز شوخی همچو آن گیسو نمی ...284شمارهٔ ۴۳۴: بی قراران ترا تا خلعت جان داده ان ...285شمارهٔ ۴۳۵: گر سری در محفل آن چهره گلناری کشد 286شمارهٔ ۴۳۶: چه کارم بی گل روی تو گلزار جهان آ ...287شمارهٔ ۴۳۷: با زخم ما مباد کسی مرهمی کند 288شمارهٔ ۴۳۸: دل از بس سوی رخسار تو باشد 289شمارهٔ ۴۳۹: دل زجانانه می تواند باشد 290شمارهٔ ۴۴۰: فکر جمعیت مرا خاطر پریشان می کند 291شمارهٔ ۴۴۱: طپیدنها در دل می زند دلدار می آید 292شمارهٔ ۴۴۲: شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ ...293شمارهٔ ۴۴۳: جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش ...294شمارهٔ ۴۴۴: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ...295شمارهٔ ۴۴۵: گل در چمن از رشک تو آرام ندارد 296شمارهٔ ۴۴۶: غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تا ...297شمارهٔ ۴۴۷: به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم ...298شمارهٔ ۴۴۸: چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید 299شمارهٔ ۴۴۹: به صد محنت دهان ما ز روزی بهره ور ...300شمارهٔ ۴۵۰: همچو جوهر همه تن دیدهٔ حیران کردن ...301شمارهٔ ۴۵۱: کردی چو کباب ستم عشوه گری چند 302شمارهٔ ۴۵۲: گر نباشد بزم حیرانی نظر نتوان گشو ...303شمارهٔ ۴۵۳: سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مبا ...304شمارهٔ ۴۵۴: بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند 305شمارهٔ ۴۵۵: از بصیرت جوش اشکش بسکه فارغبال کر ...306شمارهٔ ۴۵۶: سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخی ...307شمارهٔ ۴۵۷: چون بهار جلوهٔ شوخش چمن پرور شود 308شمارهٔ ۴۵۸: گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خو ...309شمارهٔ ۴۵۹: دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی گی ...310شمارهٔ ۴۶۰: چنان فکر میان نازک او لاغرم دارد 311شمارهٔ ۴۶۱: نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش ...312شمارهٔ ۴۶۲: گریهٔ مستی شگون دارد حریفان سر کن ...313شمارهٔ ۴۶۳: در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد 314شمارهٔ ۴۶۴: دل از عشق مجازی کی مرا مسرور می گ ...315شمارهٔ ۴۶۵: هر کس ز تو چشم کام دارد 316شمارهٔ ۴۶۶: چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود 317شمارهٔ ۴۶۷: در شب هجران که یادت طاقت از من می ...318شمارهٔ ۴۶۸: به گردون آفتاب چون گرد دامن افشان ...319شمارهٔ ۴۶۹: دلم در رقص مانند شرر از ساز می آی ...320شمارهٔ ۴۷۰: رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ...321شمارهٔ ۴۷۱: شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم ...322شمارهٔ ۴۷۲: آنانکه جام مهر تو بر سر کشیده اند 323شمارهٔ ۴۷۳: از باغ رفت و گل خون دایم به جام د ...324شمارهٔ ۴۷۴: اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر ...325شمارهٔ ۴۷۵: طول زلفت کم زقامت نیست گر سنجی بگ ...326شمارهٔ ۴۷۶: بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله ...327شمارهٔ ۴۷۷: تو آفت دل و جان نزار خواهی شد 328شمارهٔ ۴۷۸: در این صحرا به گوشم شور محزونی نم ...329شمارهٔ ۴۷۹: سراپا را چو در رخت زمردفام می پیچ ...330شمارهٔ ۴۸۰: امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد 331شمارهٔ ۴۸۱: آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند 332شمارهٔ ۴۸۲: ترک همره رهنمای کوی ماه من بود 333شمارهٔ ۴۸۳: آه تا برخاست از دل اشک غلطان می ش ...334شمارهٔ ۴۸۴: چو یادم ابروی آن ماه عالمگیر می آ ...335شمارهٔ ۴۸۵: ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را م ...336شمارهٔ ۴۸۶: حسن صوتی آتش افروز دل من می شود 337شمارهٔ ۴۸۷: ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریز ...338شمارهٔ ۴۸۸: جان آزاد گرفتار تن زار بماند 339شمارهٔ ۴۸۹: زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردار ...340شمارهٔ ۴۹۰: سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ...341شمارهٔ ۴۹۱: عیب نخوت در لباس فقر عریان تر شود 342شمارهٔ ۴۹۲: پیش از آن دم که قضا در پی ایجادم ...343شمارهٔ ۴۹۳: دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد 344شمارهٔ ۴۹۴: چو مست باده رخ از روزنی برون آرد 345شمارهٔ ۴۹۵: دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد 346شمارهٔ ۴۹۶: میان او که در اندیشه در نمی آید 347شمارهٔ ۴۹۷: چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می ...348شمارهٔ ۴۹۸: عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد 349شمارهٔ ۴۹۹: بیدلی کو واله دیدار آن طناز ماند 350شمارهٔ ۵۰۰: زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگ ...351شمارهٔ ۵۰۱: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند 352شمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند 353شمارهٔ ۵۰۳: مانع سوز دل خستگی آزرم شود 354شمارهٔ ۵۰۴: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد 355شمارهٔ ۵۰۵: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند 356شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...357شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...358شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 359شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 360شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 361شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...362شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...363شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...364شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 365شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 366شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...367شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 368شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...369شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 370شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 371شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 372شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 373شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...374شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 375شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 376شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 377شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...378شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 379شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...380شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 381شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 382شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 383شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...384شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...385شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 386شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 387شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...388شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 389شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 390شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 391شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 392شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 393شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...394شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...395شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...396شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 397شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 398شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...399شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...400شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 401شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...402شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...403شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...404شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...405شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 406شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...407شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...408شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 409شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...410شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 411شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...412شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 413شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...414شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 415شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...416شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...417شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...418شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...419شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 420شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...421شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...422شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...423شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...424شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...425شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...426شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 427شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...428شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 429شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...430شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 431شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 432شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 433شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...434شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...435شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...436شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 437شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...438شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 439شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 440شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 441شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 442شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...443شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 444شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 445شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...446شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...447شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 448شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...449شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...450شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 451شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...452شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...453شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 454شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...455شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...456شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...457شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...458شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 459شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...460شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...461شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...462شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...463شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 464شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 465شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 466شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...467شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 468شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 469شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...470شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...471شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...472شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...473شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 474شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...475شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 476شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 477شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 478شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...479شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 480شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 481شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 482شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 483شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 484شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 485شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 486شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...487شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...488شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...489شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...490شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 491شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 492شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 493شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 494شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...495شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...496شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 497شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...498شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 499شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...500شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...501شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 502شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 503شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 504شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 505شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 506شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 507شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...508شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...509شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 510شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...511شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...512شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...513شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 514شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...515شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 516شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...517شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...518شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 519شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...520شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...521شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 522شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...523شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...524شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 525شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...526شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 527شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...528شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...529شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 530شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...531شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 532شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 533شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...534شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 535شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...536شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...537شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 538شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 539شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...540شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 541شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 542شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 543شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 544شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...545شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...546شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 547شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 548شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...549شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 550شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 551شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...552شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...553شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 554شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...555شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 556شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 557شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 558شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 559شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...560شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...561شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...562شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...563شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 564شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 565شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 566شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...567شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 568شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...569شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 570شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...571شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...572شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 573شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 574شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 575شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...576شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 577شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 578شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...579شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 580شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...581شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 582شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...583شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 584شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 585شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...586شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 587شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...588شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 589شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...590شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...591شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...592شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 593شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 594شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...595شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 596شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 597شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...598شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...599شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...600شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...601شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 602شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...603شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...604شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...605شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...606شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 607شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 608شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...609شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 610شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...611شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...612شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 613شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 614شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 615شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...616شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 617شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 618شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 619شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...620شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 621شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 622شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 623شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 624شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 625شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 626شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...627شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...628شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 629شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 630شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 631شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 632شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 633شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...634شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...635شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 636شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 637شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 638شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 639شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...640شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 641شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...642شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 643شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 644شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 645شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 646شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 647شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 648شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 649شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 650شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 651شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 652شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 653شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...654شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...655شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...656شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 657شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 658شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...659شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 660شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 661شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...662شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 663شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 664شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...665شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...666شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 667شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 668شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 669شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...670شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...671شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...672شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...673شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 674شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 675شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...676شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...677شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...678شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 679شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...680شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...681شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 682شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...683شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...684شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 685شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...686شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...687شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 688شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 689شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 690شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 691شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...692شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...693شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 694شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 695شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...696شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...697شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 698شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 699شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...700شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...701شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...702شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...703شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 704شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 705شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 706شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...707شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 708شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 709شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 710شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 711شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 712شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 713شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 714شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 715شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...716شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...717شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...718شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 719شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...720شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 721شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...722شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 723شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...724شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...725شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...726شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...727شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 728شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 729شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 730شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 731شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...732شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 733شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...734شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...735شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...736شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 737شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...738شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 739شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 740شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...741شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...742شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 743شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 744شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 745شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 746شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 747شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...748شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 749شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...750شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...751شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...752شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 753شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 754شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...755شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 756شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 757شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 758شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...759شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...760شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 761شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 762شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 763شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 764شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...765شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...766شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 767شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 768شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 769شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...770شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 771شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...772شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...773شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 774شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 775شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 776شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...777شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 778شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...779شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 780شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...781شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...782شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...783شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 784شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 785شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 786شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...787شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...788شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!789شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 790شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 791شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...792شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 793شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 794شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 795شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 796شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...797شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 798شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 799شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 800شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...801شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 802شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 803شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...804شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 805شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...806شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 807شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...808شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 809شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 810شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 811شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 812شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...813شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 814شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 815شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 816شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 817شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 818شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 819شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 820شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 821شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...822شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 823شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...824شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 825شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 826شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 827شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 828شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 829شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...830شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...831شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 832شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 833شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...834شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...835شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...836شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 837شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 838شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 839شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...840شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...841شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...842شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 843شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 844شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 845شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 846شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 847شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...848شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 849شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...850شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...851شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...852شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...853شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...854شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...855شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...856شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...857شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 858شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 859شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...860شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 861شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 862شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...863شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...864شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...865شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...866شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 867شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...868شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...869شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 870شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 871شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 872شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...873شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 874شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 875شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...876شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...877شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 878شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...879شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 880شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...881شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...882شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 883شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 884شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 885شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...886شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...887شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...888شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...889شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 890شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 891شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...892شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...893شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 894شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...895شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 896شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...897شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟898شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...899شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...900شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...901شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 902شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...903شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 904شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 905شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 906شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...907شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 908شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 909شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 910شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...911شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 912شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...913شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...914شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...915شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 916شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...917شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...918شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...919شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 920شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...921شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 922شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...923شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...924شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 925شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 926شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 927شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 928شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 929شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ