به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۱۵۷: احمد مرسل که عالم جمله در تسخیر اوست

2180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

احمد مرسل که عالم جمله در تسخیر اوست
ممکنات از حلقه های چرخ در زنجیر اوست
قاضی باز و کبوتر، غازی دلدل سوار
تا قیامت برق در کار رم از شمشیر اوست
بضعهٔ خیرالبشر کدبانوی دنیا و دین
آنکه نور چشم احمد، شبر و شبیر اوست
سرور دنیا و دین زین العباد و باقرند
آنگهی صادق که عالم روشن از تنویر اوست
آسمان جاه نور دیدهٔ موسی علی
آنکه آرام زمین در سایهٔ توقیر اوست
تاج عصمت بر نقی زیبا بود بعد از تقی
آنکه نظم کار عالم بستهٔ تدبیر اوست
عسکری باشد امام اهل حق بعد از تقی
آنکه نه قوس فلک در قبضهٔ تسخیر اوست
پیر گردون را مرید خود نمی گیرد ز عار
هر که جویا قایم آل محمد پیر اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۶: از تف آه من بسان حباب 2شمارهٔ ۱۵۷: احمد مرسل که عالم جمله در تسخیر ا ...3شمارهٔ ۱۵۸: زهر چشم آلوده بود این باده کاندر ...4شمارهٔ ۱۵۹: مست و بیخود شوخ من افتاده است 5شمارهٔ ۱۶۰: دل هجران زده از سیر گلستان سیر اس ...6شمارهٔ ۱۶۱: آبی ز دانهٔ عنب ای دل چشیدنی است 7شمارهٔ ۱۶۲: ترا کاری بجز جور و جفا نیست 8شمارهٔ ۱۶۳: رخ نمودی و جهانی به تماشا برخاست 9شمارهٔ ۱۶۴: خون خوردن اینقدر پی تحصیل مال چیس ...10شمارهٔ ۱۶۵: زدل جز عجز و زاری خوشنما نیست 11شمارهٔ ۱۶۶: با اشک تا ز دیده به رویم چکیده اس ...12شمارهٔ ۱۶۷: دارد حیات، عالمی و جان پدید نیست 13شمارهٔ ۱۶۸: هر نالهٔ دل من آواز دلگشایی است 14شمارهٔ ۱۶۹: نه همین رشک رخ و زلفش گل و سنبل گ ...15شمارهٔ ۱۷۰: موسم جوش گل و نسترن است 16شمارهٔ ۱۷۱: خط پشت لب میگون تو عنوان گل است 17شمارهٔ ۱۷۲: گر بخرامد، نسیم خلد برین است 18شمارهٔ ۱۷۳: از دور عشقباز ترا می توان شناخت 19شمارهٔ ۱۷۴: بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس ا ...20شمارهٔ ۱۷۵: آنکه میخانه ز انداز نگاهش طرح است 21شمارهٔ ۱۷۶: رفتن زخود به دشت جنون هادی من است 22شمارهٔ ۱۷۷: آرامم از خط تو رمیدن گرفته است 23شمارهٔ ۱۷۸: راه عشق است اینکه در هر گام صد جا ...24شمارهٔ ۱۷۹: دارم سری که سرخوش صهبای بیخودیست 25شمارهٔ ۱۸۰: سررشتهٔ امل همه ای دل به دست تست 26شمارهٔ ۱۸۱: لخت دل دور از تو امشب در گلوی غنچ ...27شمارهٔ ۱۸۲: دل ز پهلوی تن خاکی است گر بیدار ن ...28شمارهٔ ۱۸۳: عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده ...29شمارهٔ ۱۸۴: جان اسیر تست تا تیغت به خونم مایل ...30شمارهٔ ۱۸۵: چون نیاساید دل از هجر بتان در زیر ...31شمارهٔ ۱۸۶: بسکه گرد کلفتش بسته است راه از شش ...32شمارهٔ ۱۸۷: گل در چمن چو عارض او دلفریب نیست 33شمارهٔ ۱۸۸: از صفای خاطر ما هیچکس آگاه نیست 34شمارهٔ ۱۸۹: دیده از فیض تو پریخانه شده است 35شمارهٔ ۱۹۰: بی تو دل را سیر گلشن باعث آرام نی ...36شمارهٔ ۱۹۱: از باده غنچهٔ دل آن سیمبر شکفت 37شمارهٔ ۱۹۲: مایه ای از خون دل و زگریه سامانی ...38شمارهٔ ۱۹۳: عشق آنجا کز پی ایجاد عالم رنگ ریخ ...39شمارهٔ ۱۹۴: در جهان بی اعتباری اعتبار عاشقی ا ...40شمارهٔ ۱۹۵: ببازد غنچه رنگ از خجلت لعل قدح نو ...41شمارهٔ ۱۹۶: محتسب امشب سبوی باده ام را پاک ری ...42شمارهٔ ۱۹۷: دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست 43شمارهٔ ۱۹۸: بوالهوس را راز عشق او نهفتن رسم ن ...44شمارهٔ ۱۹۹: تا هوای شمع رویت در سر پروانه است 45شمارهٔ ۲۰۰: همتم تا دست پر زور هوس پیچیده است 46شمارهٔ ۲۰۱: بسکه رنگین جلوه از لخت دل شیدای م ...47شمارهٔ ۲۰۲: دل و ستم ز کار افتاد از پرکاری چش ...48شمارهٔ ۲۰۳: هر کس محروم از جوانی است 49شمارهٔ ۲۰۴: از گفتگو اشاره به دل آشناتر است 50شمارهٔ ۲۰۵: شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم ند ...51شمارهٔ ۲۰۶: با بال شوق در چمن قدس طایر است 52شمارهٔ ۲۰۷: دل که بزم عشقبازی را بسامان چیده ...53شمارهٔ ۲۰۸: بزم ارباب ریا را ساغری در کار نیس ...54شمارهٔ ۲۰۹: در زنگ ابر هر قدر آیینه هواست 55شمارهٔ ۲۱۰: شکست رنگ نگارم شد از شراب درست 56شمارهٔ ۲۱۱: یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد دا ...57شمارهٔ ۲۱۲: مهربانیهای پنهان را مزاج کاین ازو ...58شمارهٔ ۲۱۳: بی او هجوم غم دل بی کینه را شکست 59شمارهٔ ۲۱۴: باغ خوش از سبزه و ز سنبل از آنهم ...60شمارهٔ ۲۱۵: ذوق درویشی ام از عالم اسباب بس اس ...61شمارهٔ ۲۱۶: خط آزادی است دل را خط مرغوب لبت 62شمارهٔ ۲۱۷: در حقیقت مقصد جسم و مراد دل یکی ا ...63شمارهٔ ۲۱۸: هر کرا دل بی غبار کینه است 64شمارهٔ ۲۱۹: حسن حیرت آفرینش جلوه پیرایی گرفت 65شمارهٔ ۲۲۰: پرده از کار تو بی باکی صهبا برداش ...66شمارهٔ ۲۲۱: برای منصب خاشاک روبی نجف است 67شمارهٔ ۲۲۲: لب چو مینا بگشود انجمنی خندان ساخ ...68شمارهٔ ۲۲۳: می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشت ...69شمارهٔ ۲۲۴: دشمن جان و تنش تاج زر است 70شمارهٔ ۲۲۵: اضطرابم آتش رخسار او را دامن است 71شمارهٔ ۲۲۶: هر دلی آیینه دار صورت اندیشه ای ا ...72شمارهٔ ۲۲۷: وارستگی از خویش ترا رهبر فیض است 73شمارهٔ ۲۲۸: دل که کارش با کریم افتاده در فرخن ...74شمارهٔ ۲۲۹: صفای پیکرت آئینه دار مهتاب است 75شمارهٔ ۲۳۰: بیا که موسم جوش بهار ییلاق است 76شمارهٔ ۲۳۱: ز وانمود پریشانی ام چو گل عار است 77شمارهٔ ۲۳۲: حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است 78شمارهٔ ۲۳۳: طرهٔ مشکین چو جانان دسته بست 79شمارهٔ ۲۳۴: بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده ...80شمارهٔ ۲۳۵: در توبه کوش، توبه حصار سلامت است 81شمارهٔ ۲۳۶: هیچ اثر از پختگی ها با زبان معلوم ...82شمارهٔ ۲۳۷: دل که از بالای چشمت در گناه افتاد ...83شمارهٔ ۲۳۸: تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گر ...84شمارهٔ ۲۳۹: نهادی بر دلم ای نازنین دست 85شمارهٔ ۲۴۰: از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست 86شمارهٔ ۲۴۱: غافل از حق گر باو شد جام می هشیار ...87شمارهٔ ۲۴۲: مانده در جهل مرکب آنکه لوحش ساده ...88شمارهٔ ۲۴۳: هست آنچه از زبان تو بیگانه نام ما ...89شمارهٔ ۲۴۴: نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یا ...90شمارهٔ ۲۴۵: جان چیست؟ عمر من که نیارم از آن گ ...91شمارهٔ ۲۴۶: همتم کم نتواند برداشت 92شمارهٔ ۲۴۷: گلشن در این بهار نه تنها شکفته اس ...93شمارهٔ ۲۴۸: گرنه اشک از دیده در هجران یار افت ...94شمارهٔ ۲۴۹: قبای پاره نصیبش زچرخ مینایی است 95شمارهٔ ۲۵۰: شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مان ...96شمارهٔ ۲۵۱: سرتاسر آفاق به فرمان خط اوست 97شمارهٔ ۲۵۲: دور از تو هر لبی که می ناب خورده ...98شمارهٔ ۲۵۳: دل به غیر از باده زار و ناتوان اف ...99شمارهٔ ۲۵۴: چشمت که ز خون ما شرابی است 100شمارهٔ ۲۵۵: همین نه لاله به داغ تو ای سمنبر س ...101شمارهٔ ۲۵۶: همین نه لعل ترا معجز دم عیساست 102شمارهٔ ۲۵۷: در تماشای رخت تاب و توان از ما نی ...103شمارهٔ ۲۵۸: هر غنچه به گلشن دل مأیوس بهار است 104شمارهٔ ۲۵۹: باز در جیب و کنارم همه خون ریخته ...105شمارهٔ ۲۶۰: تا تو رفتی صحن گلشن کشت آفت دیده ...106شمارهٔ ۲۶۱: کوکب به فلک زآتش پنهان که جسته اس ...107شمارهٔ ۲۶۲: چسبیده بهم گرچه لب از شهد نکاتت 108شمارهٔ ۲۶۳: چه دور گر به زبان تو دل موافق نیس ...109شمارهٔ ۲۶۴: سوختن شمع شبستان زمن آموخته است 110شمارهٔ ۲۶۵: به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت 111شمارهٔ ۲۶۶: زان لب که نوشداروی جانهای خسته اس ...112شمارهٔ ۲۶۷: اشک حسرت روشنی افزای چشم تر بس اس ...113شمارهٔ ۲۶۸: از روی نو خط تو دل زار من شکفت 114شمارهٔ ۲۶۹: تنها نه قلب دل نگه او شکسته است 115شمارهٔ ۲۷۰: پیوسته ذوق باده چو خون در دل من ا ...116شمارهٔ ۲۷۱: درویشیم به حشمت دارا برابر است 117شمارهٔ ۲۷۲: دل افروخته را آفت افسردن نیست 118شمارهٔ ۲۷۳: این ماه چارده که ترا در برابر است 119شمارهٔ ۲۷۴: رهزن دین و دلم آن نرگس جادو بس اس ...120شمارهٔ ۲۷۵: هر که او با قامت خم گشته غافل خفت ...121شمارهٔ ۲۷۶: کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده اس ...122شمارهٔ ۲۷۷: لعلت مرا به کام دل آب حیات ریخت 123شمارهٔ ۲۷۸: تا نقاب از عارض آن سرو چمن پیرا گ ...124شمارهٔ ۲۷۹: خامشی با وضع شوخ آن صنم پیوسته اس ...125شمارهٔ ۲۸۰: صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت 126شمارهٔ ۲۸۱: هیچگه بی پیچ و تاب این جسم غم فرس ...127شمارهٔ ۲۸۲: خوش است بوسه بر آن لعل خط دمیده خ ...128شمارهٔ ۲۸۳: به آب و تاب حسنش عشقباز است 129شمارهٔ ۲۸۴: تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده ...130شمارهٔ ۲۸۵: رفتن از خویش به یادش سفر مردان اس ...131شمارهٔ ۲۸۶: چرخ خاکستری از آتش سودای من است 132شمارهٔ ۲۸۷: شد دعای ناتوانان تا اجابت گاه راس ...133شمارهٔ ۲۸۸: از آن، شکفتگی ای بی تو گل به باغ ...134شمارهٔ ۲۸۹: چرخ را از تو نکو روی تری یاد کجاس ...135شمارهٔ ۲۹۰: فتاد تا دلم آن مست شوخ و شنگ شکست 136شمارهٔ ۲۹۱: از سیه مستی ندانم گل چه و گلشن کج ...137شمارهٔ ۲۹۲: دختر رز خلف سلسلهٔ بیهوشی است 138شمارهٔ ۲۹۳: جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ری ...139شمارهٔ ۲۹۴: همین نه مصرع موزون تراقد دلجوست 140شمارهٔ ۲۹۵: با اسیران نازها امروز زنجیر تو دا ...141شمارهٔ ۲۹۶: در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود 142شمارهٔ ۲۹۷: شکرین لعل او مکیدهٔ ماست 143شمارهٔ ۲۹۸: دیار غربتم آنجا بود که انجمن است 144شمارهٔ ۲۹۹: بیدلی را که گلشن داغ و چمن هامون ...145شمارهٔ ۳۰۰: زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است 146شمارهٔ ۳۰۱: می تواند در نظر نقش خیال یار بست 147شمارهٔ ۳۰۲: آرام تو نشانهٔ هواداران دل است 148شمارهٔ ۳۰۳: از سوز سینه مغز سرم در گرفته است 149شمارهٔ ۳۰۴: مهی که مهر رخش در ضمیر ما گرم است 150شمارهٔ ۳۰۵: عالم آب است جام می زدست ما شکست 151شمارهٔ ۳۰۶: آنچه هرگز محرم گوشت نشد داد من اس ...152شمارهٔ ۳۰۷: سرمهٔ گردون به چشمم گرد راهی بیش ...153شمارهٔ ۳۰۸: دور از تو درونم همه باغ از گل داغ ...154شمارهٔ ۳۰۹: دل گرفتار است تا گردآور سیم و زر ...155شمارهٔ ۳۱۰: دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت 156شمارهٔ ۳۱۱: بر آفتاب عارض او خال مشکبوست 157شمارهٔ ۳۱۲: پیش اهل دل دهان خنده زخم تن بس اس ...158شمارهٔ ۳۱۳: جنس آسایش متاع کشور بیگانگی است 159شمارهٔ ۳۱۴: محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست 160شمارهٔ ۳۱۵: تا کمان ابروش از چرب نرمی دلکش اس ...161شمارهٔ ۳۱۶: در مشربی که مسلک و منزل برابر است 162شمارهٔ ۳۱۷: آسوده دلی که بی قرار است 163شمارهٔ ۳۱۸: نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف 164شمارهٔ ۳۱۹: تا کام خواهش از می بی غش گرفته اس ...165شمارهٔ ۳۲۰: نخل را باد خزان تنها نه عریان کرد ...166شمارهٔ ۳۲۱: آشوب جهان فتنهٔ ایام همین است 167شمارهٔ ۳۲۲: تویی که موج می ناب ارغوان لب تست 168شمارهٔ ۳۲۳: شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است 169شمارهٔ ۳۲۴: بی لب لعلش کباب در نمک خوابیده ای ...170شمارهٔ ۳۲۵: تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست 171شمارهٔ ۳۲۶: چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده ...172شمارهٔ ۳۲۷: حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست 173شمارهٔ ۳۲۸: برخاک آنچه از مژهٔ ما چکیده است 174شمارهٔ ۳۲۹: از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست 175شمارهٔ ۳۳۰: زاهد از دنیا پی تحصیل سیم و زر گذ ...176شمارهٔ ۳۳۱: خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است 177شمارهٔ ۳۳۲: لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است 178شمارهٔ ۳۳۳: بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس ا ...179شمارهٔ ۳۳۴: از موج چین، جبین هر آن کس که ساده ...180شمارهٔ ۳۳۵: ناخنی گر می زند بر دل نوای سازهاس ...181شمارهٔ ۳۳۶: کم گرفتن عشق را بسیار کافر نعمتی ...182شمارهٔ ۳۳۷: آرام در مقام رضای خدا گرفت 183شمارهٔ ۳۳۸: کام دو جهان در قدم زاری دلهاست 184شمارهٔ ۳۳۹: آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است 185شمارهٔ ۳۴۰: رفتی و حال دل از بسیاری غم درهم ا ...186شمارهٔ ۳۴۱: زبان که منصب او پادشاهی سخن است 187شمارهٔ ۳۴۲: خون دل تا شراب احمر ماست 188شمارهٔ ۳۴۳: مهربانی با خلایق پاسبان دولت است 189شمارهٔ ۳۴۴: قسمت هر کس زنعمت خانه اش پیمانه ا ...190شمارهٔ ۳۴۵: سرگرانی زلف جانان با خط شبرنگ داش ...191شمارهٔ ۳۴۶: دست در کار زن آخر نه ترا کاری هست 192شمارهٔ ۳۴۷: در حریمش دل و جان باخته می باید ر ...193شمارهٔ ۳۴۸: در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماس ...194شمارهٔ ۳۴۹: هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه ...195شمارهٔ ۳۵۰: آن را که غباری به رخ از تربت طوس ...196شمارهٔ ۳۵۱: تنها نه در ره تو مرا شمع آه سوخت 197شمارهٔ ۳۵۲: لقمهٔ بی تلخی و زرد و بالم آرزوست 198شمارهٔ ۳۵۳: وقت خود را هر که بهر این و آن گم ...199شمارهٔ ۳۵۴: از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخا ...200شمارهٔ ۳۵۵: در غم شاه شهیدان زار می باید گریس ...201شمارهٔ ۳۵۶: آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت 202شمارهٔ ۳۵۷: چشم دل بگشا که جوش حسن اوست 203شمارهٔ ۳۵۸: حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست 204شمارهٔ ۳۵۹: کجا روم که به دردم رسید و هیچ نگف ...205شمارهٔ ۳۶۰: مه است روی تو یا آفتاب ازین دو کد ...206شمارهٔ ۳۶۱: عالم از جوش بهاران چه بسامان شده ...207شمارهٔ ۳۶۲: بهر روزی دلم غمین نیست 208شمارهٔ ۳۶۳: به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ ا ...209شمارهٔ ۳۶۴: رقص او تنها نه گرم پیچ و تابم کرد ...210شمارهٔ ۳۶۵: هر دلی کز دست شد پابست اوست 211شمارهٔ ۳۶۶: چشم از عارض او خون جگر اندودست 212شمارهٔ ۳۶۷: غافلی کز جور خواهی شیشهٔ دلها شکس ...213شمارهٔ ۳۶۸: عاشقان را با پریشانی ست پیمانی در ...214شمارهٔ ۳۶۹: شوخ بیدادگری همچو تو در عالم نیست 215شمارهٔ ۳۷۰: به آب و رنگ حسن او چمن نیست 216شمارهٔ ۳۷۱: دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رف ...217شمارهٔ ۳۷۲: شمع گل بر کردهٔ نور چراغ حسن اوست 218شمارهٔ ۳۷۳: آن نور که هر ذره ازو در لمعان است 219شمارهٔ ۳۷۴: تا لبم همزبان خاموشی است 220شمارهٔ ۳۷۵: بدکاره رحمت از چه سبب چشمداشت داش ...221شمارهٔ ۳۷۶: گرداب بحر عشق مرا آشیانه ای است 222شمارهٔ ۳۷۷: ای خوش آنکس کو گلی از گلشن دل چید ...223شمارهٔ ۳۷۸: آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من ...224شمارهٔ ۳۷۹: از شعاع روی او آفتاب درتاب است 225شمارهٔ ۳۸۰: آنکه کوه درد را بر آه بی بنیاد بس ...226شمارهٔ ۳۸۱: همچو گلبن غرق خون شد سرو آهم بی ر ...227شمارهٔ ۳۸۲: نونهال من بسی از شاخ گل رعناتر اس ...228شمارهٔ ۳۸۳: مرا خون دل از دست جانانه ای است 229شمارهٔ ۳۸۴: نبود دلی که در طلب اعتبار نیست 230شمارهٔ ۳۸۵: در عشق فتح باب دل از اضطراب هاست 231شمارهٔ ۳۸۶: ای خودآرا ترسم از پهلوی دلآزاریت 232شمارهٔ ۳۸۷: با تو در پیری دلم جویای الفت گشته ...233شمارهٔ ۳۸۸: سهل باشد دل گر آن چشم سیه دزدیده ...234شمارهٔ ۳۸۹: پیوسته عشق درصدد خودنمایی است 235شمارهٔ ۳۹۰: ابروست که بر چهرهٔ دلدار بلند است 236شمارهٔ ۳۹۱: دیدم کلاه ابروی آن کجکلاه کج 237شمارهٔ ۳۹۲: شد در آگاهی یکی صد زو دل دانا چو ...238شمارهٔ ۳۹۳: ریزد از هر حلقهٔ آن زلف عنبر بار ...239شمارهٔ ۳۹۴: دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو ص ...240شمارهٔ ۳۹۵: با صفای سینه دایم توامانم همچو صب ...241شمارهٔ ۳۹۶: هر کس شود اسیر تو بالا بلند شوخ 242شمارهٔ ۳۹۷: نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل ...243شمارهٔ ۳۹۸: بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن می کشد 244شمارهٔ ۳۹۹: دل وارسته را پروای سیم و زر نمی ب ...245شمارهٔ ۴۰۰: شکوه عشق به پا سقف آسمان دارد 246شمارهٔ ۴۰۱: چو شوخ چشمی خود را ز روی آینه دید 247شمارهٔ ۴۰۲: شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند 248شمارهٔ ۴۰۳: توصیف تو از بشر نیاید 249شمارهٔ ۴۰۴: جگر در تشنگی جان بخشیی کز آب می ب ...250شمارهٔ ۴۰۵: نجابت هر که با دولت چو خورشید بری ...251شمارهٔ ۴۰۶: چو دست جرأتش طرح شکار شیر می ریزد 252شمارهٔ ۴۰۷: لبت از خود شراب می طلبد 253شمارهٔ ۴۰۸: چون مصور صورت آن جان جانان می کشد 254شمارهٔ ۴۰۹: بسکه از حیرت به جا در اول رفتار م ...255شمارهٔ ۴۱۰: کسیکه رفتن ازین نشئه در نظر دارد 256شمارهٔ ۴۱۱: مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برو ...257شمارهٔ ۴۱۲: مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند 258شمارهٔ ۴۱۳: عبث دل از غم آن شوخ کافرکیش می پی ...259شمارهٔ ۴۱۴: با رقیبان مکن الفت به محبت سوگند 260شمارهٔ ۴۱۵: چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد 261شمارهٔ ۴۱۶: در کنار خویش هر کس آن برو دوش آور ...262شمارهٔ ۴۱۷: دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد 263شمارهٔ ۴۱۸: چو شمع جلوه شبها عارض جانانه می س ...264شمارهٔ ۴۱۹: دل که در او سوز عشق راه ندارد 265شمارهٔ ۴۲۰: هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد 266شمارهٔ ۴۲۱: آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود 267شمارهٔ ۴۲۲: دل از ازل چو غنچه گریبان دریده بو ...268شمارهٔ ۴۲۳: در وسعتگه مشرب به رخم واکردند 269شمارهٔ ۴۲۴: نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد 270شمارهٔ ۴۲۵: هر موج خون به سینه مرا تیغ کین زن ...271شمارهٔ ۴۲۶: روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می ...272شمارهٔ ۴۲۷: آنچه با دل چشم آن ترک ستمگر می کن ...273شمارهٔ ۴۲۸: نازنینان را شکوه حسن با تمکین کند 274شمارهٔ ۴۲۹: هر گه پی بیداد غمت چنگ برآورد 275شمارهٔ ۴۳۰: باطنم را روشنی از عشق بی اندازه ش ...276شمارهٔ ۴۳۱: به مردن کی جدا عاشق از آن بی باک ...277شمارهٔ ۴۳۲: چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام ...278شمارهٔ ۴۳۳: کمند انداز شوخی همچو آن گیسو نمی ...279شمارهٔ ۴۳۴: بی قراران ترا تا خلعت جان داده ان ...280شمارهٔ ۴۳۵: گر سری در محفل آن چهره گلناری کشد 281شمارهٔ ۴۳۶: چه کارم بی گل روی تو گلزار جهان آ ...282شمارهٔ ۴۳۷: با زخم ما مباد کسی مرهمی کند 283شمارهٔ ۴۳۸: دل از بس سوی رخسار تو باشد 284شمارهٔ ۴۳۹: دل زجانانه می تواند باشد 285شمارهٔ ۴۴۰: فکر جمعیت مرا خاطر پریشان می کند 286شمارهٔ ۴۴۱: طپیدنها در دل می زند دلدار می آید 287شمارهٔ ۴۴۲: شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ ...288شمارهٔ ۴۴۳: جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش ...289شمارهٔ ۴۴۴: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ...290شمارهٔ ۴۴۵: گل در چمن از رشک تو آرام ندارد 291شمارهٔ ۴۴۶: غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تا ...292شمارهٔ ۴۴۷: به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم ...293شمارهٔ ۴۴۸: چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید 294شمارهٔ ۴۴۹: به صد محنت دهان ما ز روزی بهره ور ...295شمارهٔ ۴۵۰: همچو جوهر همه تن دیدهٔ حیران کردن ...296شمارهٔ ۴۵۱: کردی چو کباب ستم عشوه گری چند 297شمارهٔ ۴۵۲: گر نباشد بزم حیرانی نظر نتوان گشو ...298شمارهٔ ۴۵۳: سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مبا ...299شمارهٔ ۴۵۴: بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند 300شمارهٔ ۴۵۵: از بصیرت جوش اشکش بسکه فارغبال کر ...301شمارهٔ ۴۵۶: سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخی ...302شمارهٔ ۴۵۷: چون بهار جلوهٔ شوخش چمن پرور شود 303شمارهٔ ۴۵۸: گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خو ...304شمارهٔ ۴۵۹: دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی گی ...305شمارهٔ ۴۶۰: چنان فکر میان نازک او لاغرم دارد 306شمارهٔ ۴۶۱: نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش ...307شمارهٔ ۴۶۲: گریهٔ مستی شگون دارد حریفان سر کن ...308شمارهٔ ۴۶۳: در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد 309شمارهٔ ۴۶۴: دل از عشق مجازی کی مرا مسرور می گ ...310شمارهٔ ۴۶۵: هر کس ز تو چشم کام دارد 311شمارهٔ ۴۶۶: چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود 312شمارهٔ ۴۶۷: در شب هجران که یادت طاقت از من می ...313شمارهٔ ۴۶۸: به گردون آفتاب چون گرد دامن افشان ...314شمارهٔ ۴۶۹: دلم در رقص مانند شرر از ساز می آی ...315شمارهٔ ۴۷۰: رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ...316شمارهٔ ۴۷۱: شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم ...317شمارهٔ ۴۷۲: آنانکه جام مهر تو بر سر کشیده اند 318شمارهٔ ۴۷۳: از باغ رفت و گل خون دایم به جام د ...319شمارهٔ ۴۷۴: اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر ...320شمارهٔ ۴۷۵: طول زلفت کم زقامت نیست گر سنجی بگ ...321شمارهٔ ۴۷۶: بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله ...322شمارهٔ ۴۷۷: تو آفت دل و جان نزار خواهی شد 323شمارهٔ ۴۷۸: در این صحرا به گوشم شور محزونی نم ...324شمارهٔ ۴۷۹: سراپا را چو در رخت زمردفام می پیچ ...325شمارهٔ ۴۸۰: امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد 326شمارهٔ ۴۸۱: آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند 327شمارهٔ ۴۸۲: ترک همره رهنمای کوی ماه من بود 328شمارهٔ ۴۸۳: آه تا برخاست از دل اشک غلطان می ش ...329شمارهٔ ۴۸۴: چو یادم ابروی آن ماه عالمگیر می آ ...330شمارهٔ ۴۸۵: ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را م ...331شمارهٔ ۴۸۶: حسن صوتی آتش افروز دل من می شود 332شمارهٔ ۴۸۷: ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریز ...333شمارهٔ ۴۸۸: جان آزاد گرفتار تن زار بماند 334شمارهٔ ۴۸۹: زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردار ...335شمارهٔ ۴۹۰: سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ...336شمارهٔ ۴۹۱: عیب نخوت در لباس فقر عریان تر شود 337شمارهٔ ۴۹۲: پیش از آن دم که قضا در پی ایجادم ...338شمارهٔ ۴۹۳: دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد 339شمارهٔ ۴۹۴: چو مست باده رخ از روزنی برون آرد 340شمارهٔ ۴۹۵: دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد 341شمارهٔ ۴۹۶: میان او که در اندیشه در نمی آید 342شمارهٔ ۴۹۷: چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می ...343شمارهٔ ۴۹۸: عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد 344شمارهٔ ۴۹۹: بیدلی کو واله دیدار آن طناز ماند 345شمارهٔ ۵۰۰: زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگ ...346شمارهٔ ۵۰۱: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند 347شمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند 348شمارهٔ ۵۰۳: مانع سوز دل خستگی آزرم شود 349شمارهٔ ۵۰۴: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد 350شمارهٔ ۵۰۵: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند 351شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...352شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...353شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 354شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 355شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 356شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...357شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...358شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...359شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 360شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 361شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...362شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 363شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...364شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 365شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 366شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 367شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 368شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...369شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 370شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 371شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 372شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...373شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 374شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...375شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 376شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 377شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 378شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...379شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...380شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 381شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 382شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...383شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 384شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 385شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 386شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 387شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 388شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...389شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...390شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...391شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 392شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 393شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...394شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...395شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 396شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...397شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...398شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...399شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...400شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 401شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...402شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...403شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 404شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...405شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 406شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...407شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 408شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...409شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 410شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...411شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...412شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...413شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...414شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 415شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...416شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...417شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...418شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...419شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...420شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...421شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 422شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...423شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 424شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...425شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 426شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 427شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 428شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...429شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...430شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...431شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 432شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...433شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 434شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 435شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 436شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 437شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...438شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 439شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 440شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...441شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...442شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 443شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...444شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...445شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 446شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...447شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...448شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 449شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...450شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...451شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...452شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...453شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 454شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...455شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...456شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...457شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...458شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 459شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 460شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 461شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...462شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 463شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 464شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...465شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...466شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...467شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...468شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 469شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...470شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 471شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 472شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 473شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...474شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 475شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 476شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 477شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 478شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 479شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 480شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 481شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...482شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...483شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...484شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...485شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 486شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 487شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 488شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 489شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...490شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...491شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 492شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...493شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 494شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...495شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...496شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 497شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 498شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 499شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 500شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 501شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 502شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...503شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...504شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 505شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...506شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...507شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...508شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 509شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...510شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 511شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...512شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...513شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 514شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...515شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...516شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 517شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...518شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...519شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 520شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...521شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 522شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...523شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...524شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 525شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...526شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 527شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 528شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...529شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 530شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...531شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...532شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 533شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 534شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...535شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 536شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 537شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 538شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 539شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...540شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...541شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 542شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 543شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...544شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 545شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 546شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...547شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...548شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 549شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...550شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 551شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 552شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 553شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 554شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...555شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...556شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...557شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...558شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 559شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 560شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 561شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...562شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 563شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...564شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 565شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...566شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...567شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 568شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 569شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 570شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...571شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 572شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 573شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...574شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 575شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...576شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 577شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...578شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 579شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 580شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...581شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 582شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...583شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 584شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...585شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...586شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...587شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 588شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 589شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...590شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 591شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 592شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...593شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...594شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...595شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...596شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 597شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...598شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...599شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...600شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...601شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 602شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 603شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...604شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 605شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...606شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...607شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 608شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 609شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 610شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...611شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 612شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 613شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 614شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...615شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 616شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 617شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 618شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 619شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 620شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 621شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...622شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...623شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 624شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 625شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 626شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 627شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 628شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...629شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...630شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 631شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 632شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 633شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 634شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...635شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 636شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...637شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 638شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 639شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 640شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 641شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 642شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 643شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 644شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 645شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 646شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 647شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 648شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...649شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...650شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...651شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 652شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 653شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...654شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 655شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 656شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...657شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 658شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 659شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...660شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...661شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 662شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 663شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 664شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...665شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...666شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...667شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...668شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 669شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 670شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...671شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...672شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...673شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 674شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...675شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...676شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 677شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...678شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...679شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 680شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...681شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...682شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 683شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 684شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 685شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 686شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...687شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...688شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 689شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 690شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...691شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...692شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 693شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 694شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...695شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...696شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...697شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...698شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 699شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 700شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 701شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...702شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 703شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 704شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 705شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 706شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 707شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 708شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 709شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 710شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...711شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...712شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...713شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 714شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...715شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 716شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...717شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 718شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...719شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...720شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...721شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...722شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 723شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 724شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 725شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 726شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...727شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 728شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...729شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...730شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...731شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 732شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...733شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 734شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 735شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...736شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...737شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 738شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 739شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 740شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 741شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 742شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...743شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 744شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...745شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...746شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...747شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 748شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 749شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...750شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 751شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 752شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 753شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...754شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...755شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 756شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 757شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 758شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 759شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...760شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...761شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 762شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 763شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 764شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...765شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 766شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...767شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...768شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 769شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 770شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 771شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...772شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 773شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...774شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 775شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...776شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...777شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...778شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 779شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 780شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 781شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...782شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...783شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!784شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 785شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 786شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...787شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 788شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 789شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 790شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 791شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...792شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 793شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 794شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 795شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...796شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 797شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 798شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...799شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 800شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...801شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 802شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...803شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 804شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 805شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 806شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 807شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...808شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 809شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 810شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 811شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 812شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 813شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 814شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 815شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 816شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...817شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 818شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...819شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 820شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 821شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 822شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 823شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 824شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...825شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...826شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 827شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 828شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...829شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...830شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...831شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 832شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 833شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 834شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...835شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...836شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...837شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 838شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 839شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 840شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 841شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 842شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...843شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 844شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...845شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...846شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...847شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...848شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...849شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...850شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...851شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...852شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 853شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 854شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...855شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 856شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 857شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...858شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...859شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...860شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...861شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 862شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...863شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...864شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 865شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 866شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 867شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...868شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 869شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 870شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...871شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...872شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 873شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...874شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 875شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...876شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...877شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 878شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 879شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 880شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...881شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...882شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...883شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...884شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 885شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 886شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...887شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...888شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 889شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...890شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 891شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...892شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟893شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...894شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...895شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...896شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 897شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...898شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 899شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 900شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 901شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...902شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 903شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 904شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 905شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...906شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 907شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...908شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...909شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...910شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 911شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...912شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...913شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...914شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 915شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...916شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 917شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...918شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...919شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 920شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 921شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 922شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 923شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 924شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ