لب چو مینا بگشود انجمنی خندان ساخت
بزم را نام خدا از سخنی خندان ساخت
چرخ کس را ندهد خرمی از پهلوی خویش
صد دل غنچه شکست و چمنی خندان ساخت
دل ابنای زمان را خبر از شادی نیست
همچو گل هر که بدیدم دهنی خندان ساخت
گشت از گریه فرح بخش چمن ابر بهار
باغ را از مژه بر هم زدنی خندان ساخت
لاف اعجاز رسد پیر مغان را جویا
دل آزردهٔ مانند منی خندان ساخت