کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست حاجت خط مشکین عارض جانانه را
    این چمن لایق نباشد سبزهٔ بیگانه را
    می رسد زلف کجت را زاد استغفا به خال
    کرده یکجا جمع چون زنجیر دام و دانه را
    تا قیامت شکوه ز زلف تو دارم بر زبان
    درخور شب طول باید داد این افسانه را
    از دل ما یعنی از وستگه مشرب مپرس
    نه فلک سرگشتهٔ چندند این ویرانه را
    گرد باد خاک مجنون را به چشم کم مبین
    دشت در دامان خود پروده این دیوانه را
    قیمت اشکم فزود از پهلوی چشم سفید
    میفزاید پنبه آب گوهر یکدانه را
    سیر کن برپای شمع قامتش از برگ گل
    در بهاران برگ ریزان پر پروانه را
    نشئهٔ دیگر بود با مجلس ارباب درد
    بادهٔ ما چشم پرخون می کند پیمانه را
    دانه را از قطره های خون دل سامان دهم
    تا به دام لفظ آرم معنی بیگانه را
    با ضعیفان بسکه خست می کند گردون چه دور
    گر رباید از دهان مور جویا دانه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha