کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بس دیوانگی کردم بیاد روی او شبها
    ز وحشت گشته اند آشفته چون گیسوی او شبها
    مگر درمان تواند گشت درد احتیاجش را
    عرق چیند به دامن ماهتاب از روی او شبها
    جواب منکر روز قیامت چون توان گفتن
    به چنگ آرند تار عمر اگر از موی او شبها
    خوش آن روشن دلی کز صافی فکرش توان چیدن
    گل خورشید از آیینهٔ زانوی او شبها
    عبیر افشان که یارب کرده زلف عنبرینش را
    که عطر آگین به رنگ نافه شد از بوی او شبها
    فضولی بر طرف کافی ست شمع خلوتم جویا
    خیال نور رخسار و قد دلجوی او شبها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha