کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود را
    کشد صبح از خجالت بر سر خود چادر خود را
    از آن با چشم دل حیران حسن خوبرویانم
    که صنعت می نماید خوبی صنعتگر خود را
    زبان خبث یاران سر کند چون تیغ بازی را
    ز بس می ترسم از بزم چنین گیرم سر خود را
    بتی دارم که سازد لیلی شب از حجاب او
    نهان در حقهٔ مهر از کواکب زیور خود را
    مگر گیرند در وجه بهای یک دهن خنده
    بهار است و به رنگ غنچه گردآور زر خود را
    مده در موج خیز غم عنان صبر را از کف
    به ساحل می رسد هر کس نبازد لنگر خود را
    میفکن بر زبان سخت گویان خویش را جویا
    چرا عاقل زند بر سنگ خارا گوهر خود را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha