جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۱: مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود را کشد صبح از خجالت بر سر خود چادر خود را از آن با چشم دل حیران حسن خوبرویانم که صنعت می نماید خوبی صنعتگر خود را زبان خبث یاران سر کند چون تیغ بازی را ز بس می ترسم از بزم چنین گیرم سر خود را بتی دارم که سازد لیلی شب از حجاب او نهان در حقهٔ مهر از کواکب زیور خود را مگر گیرند در وجه بهای یک دهن خنده بهار است و به رنگ غنچه گردآور زر خود را مده در موج خیز غم عنان صبر را از کف به ساحل می رسد هر کس نبازد لنگر خود را میفکن بر زبان سخت گویان خویش را جویا چرا عاقل زند بر سنگ خارا گوهر خود را جویا تبریزی