کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی را
    بجز افتادگی تعبیر نبود خواب قالی را
    مکدر خاطرم سا قی، از آن می ریز در کامم
    که می سازد بلورین از صفا جام سفالی را
    به عالم اعتبار کیمیا می داشت جمعیت
    به زلف او نمی دادند اگر آشفته حالی را
    فرنگی نرگسش چون می به جام طاقتم ریزد
    کنم آب خمار او شراب پرتگالی را
    نگاهی چشم دارم از تو کز وی بوی لطف آید
    چه پیمایی به من ساقی دمادم جام خالی را
    برات عشرتم بر گلشن کشمیر شد جویا
    بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را
    بنگر رخ بر گلشن کشمیر شد جویا
    بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha