کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با خودی هرگز نگردد دل ز درد و غم جدا

    هر که از خود شد جدا، شد از غم عالم جدا

    نان جو خور، در بهشت جاودان پاینده باش

    کز بهشت از خوردن گندم شده است آدم جدا

    تا ترا چون گل درین گلزار باشد خرده ای

    دیده شوری بود هر قطره شبنم جدا

    دور گشتن از سبکروحان بود بر دل گران

    می شود سنگین چو عیسی گردد از مریم جدا

    در حریم وصل، اشک شور من شیرین نشد

    کعبه نتوانست کردن تلخی از زمزم جدا

    چون ز صد گرداب کشتی سالم آید بر کنار؟

    نیست ممکن دل شود زان طره پر خم جدا

    لذت خاصی است با هر بوسه لبهای او

    می شود نقش نوی هر دم از این خاتم جدا

    چون دو تا شد قد، وداع روح را آماده باش

    کز کسان تیر سبکرو می شود یکدم جدا

    توسن عمر ترا کردند ازان صرصر خرام

    تا تو کاه و دانه خود را کنی از هم جدا

    تا دم رفتن سبک از جا توانی خاستن

    مال را در در زندگی از خویش کن کم کم جدا

    نی که جان را تازه می سازد ز قرب همنفس

    قالب بی جان شود چون گردد از همدم جدا

    نیک و بد را می کند صائب فلک هم امتیاز

    گندم و جو را کند گر آسیا از هم جدا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha