کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما

    گردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ما

    ما خراب از آب شمشیر تغافل گشته ایم

    می توان کردن به گرد دامنی تعمیر ما

    از عیار نامه ما دردمندان آگهند

    می شود در زخم ظاهر جوهر شمشیر ما

    چون کمان هر چند مشت استخوانی گشته ایم

    می شود از جوشن گردون ترازو تیر ما

    دل ز بیم غمزه از زلفش نمی آید برون

    بیشتر در پرده شب می چرد نخجیر ما

    در فضای خاطر ما تیر پیکان می شود

    آه می گردد گره در سینه دلگیر ما

    منزل نقل مکان ماست اوج لامکان

    وادی امکان ندارد عرصه شبگیر ما

    از خجالت چون نگردد تیشه فرهاد آب؟

    کوه را برداشت از جا ناله زنجیر ما

    خواب ما با خواب چشم یار از یک پرده است

    هیچ کس بیرون نمی آرد سر از تعبیر ما

    گنجها در گوشه ویران ما در خاک هست

    آبروی سعی را گوهر کند تعمیر ما

    دیدن ما تلخکامان تلخ سازد کام را

    دایه گویا داد از پستان حنظل شیر ما

    مادر از فرزند ناهموار خجلت می کشد

    خاک سر بالا نیارد کرد از تقصیر ما

    خود هم از زلف دراز خویش دربند بلاست

    یک سرش بر گردن یوسف بود زنجیر ما

    این که صائب دست ما از دامن او کوته است

    نارسایی های اقبال است دامنگیر ما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha