کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در شب وصل تو می لرزد دل چون آفتاب

    تا مباد از رخنه ای آرد شبیخون آفتاب

    هر سری را در خور همت کلاهی داده اند

    افسر دیوانگان باشد به هامون آفتاب

    هیچ جا در عالم وحدت تهی از یار نیست

    نامه هر ذره ای اینجاست مضمون آفتاب

    ناخنی خورده است بر دل از هلال ابروی من

    زان نشیند از شفق هر شام در خون آفتاب

    از رخت آیینه را خوش دولتی رو داده است

    در درون خانه اش ماه است و بیرون آفتاب

    صائب آن بهتر که گردون ترک بی رویی کند

    زردرویی می کشد زان روی گلگون آفتاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha