کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زیر پای سرو چون آب روان غلطیدنی است

    گل به تردستی ز عکس تازه رویان چیدنی است

    گر لباس فاخری در عالم ایجاد هست

    از گناه زیردستان چشم خود پوشیدنی است

    پیشدستی کن، ازین تشویش خود را وارهان

    جام پر زهر اجل چون عاقبت نوشیدنی است

    از دم سرد خزان چون می رود آخر به باد

    با لب خندان به گلچین سر چو گل بخشیدنی است

    تا به کی در استخوان بندی گدازی مغز خود؟

    این طلسم استخوانی چون ز هم پاشیدنی است

    وقت خود ضایع مکن چون غافلان در چیدنش

    چون بساط زندگانی عاقبت برچیدنی است

    بر دل آزاده حسن خلق بند آهن است

    از گل بی خار بیش از خار دامن چیدنی است

    نیست از بخت سیه دلهای روشن را ملال

    دیده آیینه شبها ایمن از نادیدنی است

    دل ز اشک گرم خالی ساز هنگام صبوح

    در زمین پاک، صائب تخم خود پاشیدنی است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha