کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش مجلس از زبان شکوه ام در می گرفت

    کاش این شمع پریشان را کسی سر می گرفت

    کوه تمکین و سبکساری کنون هم پله اند

    رفت آن موسم که بحر عشق لنگر می گرفت

    دیده ابلیس اگر می داشت نور معرفت

    خاک را از چهره چون خورشید در زر می گرفت

    آن که می زد از نصیحت آب بر آتش مر

    کاش اول پرده از رخسار او برمی گرفت

    چشم خود را داده بود از آب حیوان خضر آب

    تا غرور آیینه از دست سکندر می گرفت

    با ضعیفان سختگیریهای چرخ امروز نیست

    دایم این بیدادگر نخجیر لاغر می گرفت

    شرم اگر بیرون در می بود و می در اندرون

    صحبت ما و تو امشب رنگ دیگر می گرفت

    صائب از بزمی که من افسرده بیرون آمدم

    پنبه مینا ز روی گرم می در می گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha