کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر طرف روی نهی باده جان ریخته است

    این چه فیض است که در دیر مغان ریخته است

    هر کجا فاخته ای هست درین سبز چمن

    بال در جستن آن سرو روان ریخته است

    سهل مشمار عدو را که مکرر در رزم

    دهن تیغ من از آب روان ریخته است

    نخل شمع است خزان دیده و از یکرنگی

    بال پروانه چو اوراق خزان ریخته است

    در بیابان طلب راهبری حاجت نیست

    گوهر آبله چون ریگ روان ریخته است

    غم خود خور تو که در کلبه ما بی برگان

    برگ عیش است که چون برگ خزان ریخته است

    نگرانم که چسان پای گذارم به زمین

    بس که هر سو دل و چشم نگران ریخته است

    هیچ جا نیست که در خاک نباشد تیغی

    بس که بر روی زمین تیغ زبان ریخته است

    چون به دامن نکشم پای، که در دامن خاک

    هر جا پای نهی شیره جان ریخته است

    تا تو شیرازه اش از طول امل می سازی

    دفتر عمر چو اوراق خزان ریخته است

    صفحه خاک سراسر شکرستان شده است

    کلک صائب شکر از بس ز بیان ریخته است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha