به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
از دل خم می گلرنگ به جام آمده است
آفتاب عجبی بر لب بام آمده است
باده در سلسله تاک ندارد آرام
لب میگون تو تا بر لب جام آمده است
سرو چون سبزه خوابیده زمین گیر شده است
قدر رعنای که دیگر به خرام آمده است؟
اشک حسرت شده در ساغر خضر آب حیات
تا دگر تیغ که بیرون ز نیام آمده است؟
هاله از غیرت من حلقه ماتم شده است
تا به دلجوییم آن ماه تمام آمده است
از سیاهی چه خیال است برآید داغش
هر عقیقی که گرفتار به نام آمده است
ای بسا خام که بسیار به از پخته بود
عیب عنبر نتوان کرد که خام آمده است
می کند جوش گل و ناله بلبل فریاد
که ز می توبه درین فصل حرام آمده است
سیری از حرص مدارید توقع زنهار
که تهی چشم تر از حلقه دام آمده است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.