کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دود دلی ز ابر گهربار مانده است

    داور تری ز قلزم زخار مانده است

    روشندلان به تیره دلان جا سپرده اند

    کف از محیط، از آینه زنگار مانده است

    بکسر زبان دعوی بی معنی اند خلق

    برگی به نخل معرفت از بار مانده است

    صبح شعور، مست شکر خواب غفلت است

    افسانه ای ز دیده بیدار مانده است

    از عرض علم، مانده به جا عرض سینه ای

    از اهل حال، جبه و دستار مانده است

    داند که من ز جسم گرانجان چه می کشم

    دامان هر که در ته دیوار مانده است

    تا صبح حشر هست مرا کار در کفن

    در سینه بس که نشتر آزار مانده است

    از حیرت خرام تو این چرخ آبگون

    چون آب آبگینه ز رفتار مانده است

    طوفان گره شده است مرا در دل تنور

    تا مهر شرم بر لب اظهار مانده است

    در زردی آفتاب قیامت نهاد روی

    امید من به وعده دیدار مانده است

    جوهر به چشم آینه خاشاک گشته است

    تا ناامید ازان گل رخسار مانده است

    در تنگنای سینه صائب خیال دوست

    پیغمبر خداست که در غار مانده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha