به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
فغان که گرد سر او نمی توانم گشت
چو زلف بر کمر او نمی توانم گشت
همیشه گرد دلش بی حجاب می گردم
اگر چه گرد سر او نمی توانم گشت
ز بس که تیر نگاهش بلند پروازست
ز دور در نظر او او نمی توانم گشت
مرا ز بی پر و بالی غمی که هست این است
که گرد بام و در او نمی توانم گشت
ازان ز هر دو جهان بیخبر شدم صائب
که غافل از خبر او نمی توانم گشت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.