کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا زلف او به باد صبا آشنا شده است

    از دست دل عنان صبوری رها شده است

    نتوان گرفت آینه از دست او به زور

    از خط سبز بس که رخش باصفا شده است

    صبح امید بر در دل حلقه می زند

    گویا دهان او به شکر خنده وا شده است

    سیلاب پا به دامن حیرت کشیده است

    در وادیی که شوق مرا رهنما شده است

    از برگ کاه در نظر او سبکترم

    از درد اگر چه چهره من کهربا شده است

    چون ماه در دو هفته شود کار او تمام

    از درد عشق قامت هر کس دو تا شده است

    تا ساده کرده ام دل خود را ز مدعا

    نقش مراد در نظرم نقش پا شده است

    چون گردباد تا نفسی راست کرده ام

    از خاکمال چرخ تنم توتیا شده است

    دلهای بیقرار سر خود گرفته اند

    تا از کمند زلف تو صائب رها شده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha